دلیرثانی؛ محروم از مرخصی و ملاقات حضوریدلیرثانی؛ محروم از مرخصی و ملاقات حضوری

جرس: شیوا فلاح، همسر امیر خسرو دلیرثانی می گوید همسرش احتمالا به دلیل امضا کردن بیانیه هایی که از بند ۳۵۰ اوین منتشر شده است قادر به استفاده از مرخصی و حتی ملاقات حضوری نیست.

امیر خسرو دلیر ثانی از فعالان ملی-مذهبی، عضو جنبش مسلمانان مبارز دی ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور» به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد.

دلیر ثانی در بهمن ماه ۱۳۸۹ به دلایل نامعلوم به بند ۲۰۹ منتقل شد و مدتی را در این بند گذراند. گفته می شود دلیل اصلی انتقال وی به بند ۲۰۹ و بازجویی های دوباره، به خاطر امضای بیانیه های مختلف از جمله بیانیه معروف به ۱۴ نفر است.

به گزارش کلمه، این فعال سیاسی همچنان پس از ۶۰۰ روز، از حق مرخصی محروم است و دادستان تهران، جعفری دولت آبادی که اجازه ملاقات حضوری زندانیان سیاسی با خانواده شان را صادر می کند با مرخصی و ملاقات حضوری وی مخالفت می کند.

همسر وی می گوید: بچه ی ۵ ساله ی من می فهمد که پدرش زندان است حتی اگر به درستی درک نکند که زندان یعنی چه. البته این اتفاق خوبی نیست که شرایط بوجود آورده اند و باعث شدند این بچه ها از این سن و سال با این چیزها سر و کار داشته باشند. چیزهایی را تحمل می کنند که بیشتر از سنشان هست. نمی دانم چرا در حق بچه ها و خانواده ها اینقدر ظلم می شود.

نام امیر خسرو دلیرثانی در کنار نام شهید هدی صابر به عنوان اولین معترضین به شهادت هاله سحابی ثبت شده است. سی و یک خرداد ۹۰ امیرخسرو دلیرثانی با صدور نامه ای به شرح جزییات اعتصاب غذا و جان باختن هدی صابر پرداخت. او که به همراه هدی صابر در اعتراض به شهادت هاله سحابی اعتصاب غذا کرده بود با انتشار این نامه به جزییات تصمیم مشترکش با هدی صابر برای شروع اعتصاب غذا و اتفاقات رخ داده در طول مدت اعتصاب که در نهایت به جان باختن صابر منجر شد پرداخته است.
 

متن کامل این مصاحبه بشرح زیر است: 
 

از آخرین وضعیت آقای دلیرثانی بفرمایید.

از نظر جسمی و روحی وضعیت ایشان خوب است اما به هر حال مسایلی وجود دارد که آزار دهنده است، مثلا در حال حاضر ۶۰۰ روز است که همسرم به مرخصی نیامده، از سوی دیگر نزدیک به ۳ ماه است که با درخواست های ملاقات حضوریمان مخالفت می شود. ملاقات حضوری ای که در قانون آمده ماهی یک بار حق هر زندانی است. ما که می گوییم اینها بی گناه زندانی هستند ولی خب حداقل الان که زندانی شدند از حق و حقوق ابتدایی خود هم برخوردار نیستند. بارها به دادستانی مراجعه کردیم و در خواست داده ایم حتی خود ایشان هم چندین بار در خواست مرخصی دادند ولی به بهانه های مختلف می گویند که نمی توانند از مرخصی استفاده کنند.

چه دلیلی برای رد درخواستتان ارائه می دهند؟

آن طور که قبلا به ما گفته بودند به این دلیل بوده که ایشان در بند ۳۵۰ اوین تعدادی از بیانیه ها را امضا کرده بودند. البته این دلیل منطقی ای نیست چون اسم سایر زندانیان هم بوده که بعضی از آنها توانسته بودند به مرخصی بیایند.

شما و آقای دلیرثانی فرزند کوچکی هم دارید. کودکتان با ملاقات کابینی مشکل ندارند؟

من محمد عرفان را هم برای ملاقات کابینی می بردم ولی بعد از مدتی احساس کردم ملاقات کابینی خیلی آزارش می کند. یعنی روزهایی که ملاقات می رفتیم به شدت ناراحت و عصبی بود. گاهی حتی دوست نداشت که صحبت کند ولی وقتی ملاقات حضوری که می رفتیم احساس می کردم که خیلی خوشحال و آرام است. انگار بچه های ما را هم دارند تنبیه می کنند. اینکه چند روز بتواند مرخصی بیاید یا همین ملاقات حضوری خیلی می تواند در روحیه اش تاثیر بگذارد.

پسر من مهد کودک می رود. مربی مهد می گوید که حالت افسردگی دارد و مثل بچه های دیگر بازی و فعالیت نمی کند. نمی دانم چرا در حق بچه ها و خانواده ها اینقدر ظلم می شود.

شما چطور توانستید بحث زندان را برای کودکتان باز کنید و الان فکر می کند پدرش کجاست؟

اوایل که کوچکتر بود و تازه صحبت کردن را شروع کرده بود. من برایش توضیح می دادم که بابا رفته ماموریت و در واقع آنجا محل کارش است. ولی هر چه قدر بزرگتر می شود و قدرت درکش بالاتر می رود به راحتی نمی توانم از کنارش بگذرم. الان هر چه می شود می گوید الان چرا بابای من را آزاد نمی کنند؟ بدون اینکه من چیزی بگویم خودش چنین حسی دارد و می داند پدرش زندانی است. حتی یک دفعه که می خواستم به دادستانی بروم می گفت مامان من هم با تو می آیم تا به دادستان نامه بنویسم که بگویم بابای من را آزاد کنند.

به هر حال بچه ی ۵ ساله ی من می فهمد که پدرش زندان است حتی اگر به درستی درک نکند که زندان یعنی چه. البته این اتفاق خوبی نیست که شرایط بوجود آورده اند و باعث شدند این بچه ها از این سن و سال با این چیزها سر و کار داشته باشند. چیزهایی را تحمل می کنند که بیشتر از سنشان هست.

بعد از اعتصاب غذای آقای دلیر ثانی با شهید هدی صابر خبرها حکایت از فشار روحی ایشان بود.الان در چه وضعیت روحی ای هستند؟

خب همسر من ارتباط خیلی صمیمانه ای با آقای صابر داشتند. غیر از هم اتاق بودن، از نظر فکری و روحی با هم نزدیک بودند. خیلی طول کشید تا شرایط روحیشان به حالت عادی برگردد. الان بهتر از قبل هستند اما به هر حال همیشه ابراز ناراحتی می کند از اینکه آقای صابر به آن شکل جلوی چشمانش از بین رفت.

ظاهرا آقای مقیسه قاضی پرونده ی آقای دلیرثانی بوده اند. ایشان در حال حاضر در سفر حج به سر می برند. رسم است پشت سر مسافر دعا می کنند. دعای شما برای ایشان چیست؟

ای کاش ایشان یک بار دیگر به عقب برگردند و ببینند به نظر خودشان این احکام عادلانه است؟ نه فقط همسر من. عزیزان زیادی در این شعبه احکام سنگین دریافت کرده اند. این را به خودشان واگذار می کنم که آنجا که فرصت تفکر است پیش خودشان و وجدانشان ببینند آیا احکامی که صادر کردند با عدل و انصاف همراه بود؟ من حرفی نمی زنم و فقط خودشان را به خودشان واگذار میکنم که قطعا بهترین قضاوت را هر کس درباره ی خودش دارد.

حلالشان می کنید؟

من کاره ای نیستم خدا باید…

0 comments:

ارسال یک نظر