شب‌های قدر و نگاهی به کارنامه‌ی جنبش سبز

کلمه: در ماه مبارک رمضان و در میانه‌ی شب های قدر قرار داریم، شب هایی که برای یکایک ما فرصتی فراهم می آورد تا به کارنامه‌ی خود بنگریم و خوب و بد گفتار، پندار و کردارمان را در ترازوی سنجش قرار دهیم. این سنجش اما تنها به زندگی و اعمال فردی ما محدود نمی شود بلکه دامنه‌ی آن به کنش های اجتماعی‌مان به عنوان عضوی از جامعه نیز گسترده است. از این روست که از این فرصت مبارک برای ارزیابی کارنامه‌ی جنبش سبز نیز می توان بهره برد؛ جنبش اجتماعی ای که بیش از دو سال است زندگی ما ایرانیان را در هر کجای دنیا که هستیم، تحت تأثیر خود قرار داده است.

سرآغاز این جنبش، حرکت خودجوش و خودانگیخته‌ی میلیون ها مردمی بود که در فردای رأی گیری، به گسترده ترین و سازماندهی شده ترین تخلفات و تقلبات انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ معترض بودند و با سردادن شعار «رأی من کجاست؟» در شهرهای گوناگون، مطالبه‌ی حق بنیادین خود به عنوان شهروند را به نمایش گذاشتند. خواسته های اساسی مورد نظر اکثریت رأی دهندگان را باید در امتداد مطالبات یکصدساله‌ی ساکنان این سرزمین یعنی آزادی، استقلال، عدالت و پیشرفت قلمداد کرد. خواسته هایی که از جنبش مشروطه به این سو، در سرلوحه‌ی مبارزات این مردم قرار داشته است. مردمی که با شور و شعوری بی نظیر برای حق تعیین سرنوشت خود و ایجاد تحول در نظام مدیریت کشور با جان و دل به پای صندوق های رأی رفته بودند، با اعلام شتابزده و از پیش مهندسی شده‌ی نتایج انتخابات، احساس کردند به شعورشان توهین شده و گروهی اقتدارگرا برای پیشبرد اهداف از پیش تعیین شده‌ی خود، آرای آنها را به سرقت برده است.

حاکمیت اما به جای شنیدن صدای مردم و برخورد منطقی و رسیدگی به مسئله، با فتنه گر خواندن خیل معترضان و متهم ساختن آنها به وابستگی به قدرت های خارجی، دست خود را به سرکوب و کشتار و دستگیری و تجاوز آلوده کرد. اعتراضات اما ادامه یافت و علی‌رغم اعلام مکرر اقتدارگرایان در موفقیتشان در سرکوب کامل آن، همچنان ادامه یافت. دستگاه های تبلیغاتی اقتدارگرایان آنچه توانستند علیه جنبش سبز بافتند و و سعی کردند با پخش مصاحبه های اعترافاتی که تحت فشارهای جسمی و روحی تهیه شده بود، معترضان را فریب خورده جلوه دهند. اما صدای شهروندان معترض بلندتر شد و با وجود حاکمیت سانسور و اختناق، دامنه‌ی موج انفجار آگاهی که صورت گرفته بود به هر گوشه و کنار کشور رسید و پرده‌ی نفاق و دروغ کودتاگران دریده و چهره‌ی کریه خودکامگی آشکار شد. نه خطابه های آتشین سراپا افترا و توهم و دروغ، نه پخش اخبار و برنامه های رنگارنگ از چندین کانال تلویزیونی سیمای قدرت، نه ایجاد امواج پارازیت شبانه روزی و ارتش سایبری، نه برپایی نمایشگاه های پرهزینه تحریف وقیحانه تاریخ، نه اعلام پیروزی های دروغین در عرصه دیپلوماسی، نه برپایی راهپیمایی های مهندسی شده، نه دستگیری های پیاپی و گسترده، نه کهریزک و نه کوی دانشگاه، آبروی برباد رفته و اعتماد از کف رفته‌ی حاکمیت را باز نگرداند.

امروز، دستگاه های امنیتی هستند که نگران از هرگونه حرکت غیرقابل پیش بینی، خواب راحت را مدت هاست که فراموش کرده اند. امروز هر تجمعی، چه برای دعا و نیایش باشد، چه برای تشییع جنازه و ترحیم باشد، چه برای پیاده روی یا تفریح باشد، چنان هراسی در دل سرکوبگران می اندازد که گویی از آن همه نمایش های قدرت، هیچ نمانده است. فضاحت آشکار شدن دروغ و فساد و ناکارآمدی دولتمردان طی تنها دوسال پس از انتخابات، چنان بی بصیرتی مدعیان بصیرت را به رخ خاص و عام کشانده و سرافکندگی نصیبشان ساخته که در دستورالعمل های تبلیغاتی، از به کار بردن واژه‌ی «بصیرت» نهی شده است. همه‌ی مبلغان رسمی و نیمه رسمی مأموریت دارند اثبات کنند که جریان به اصطلاح «انحرافی» از ابتدا منحرف نبوده تا مبادا به بی بصیرتی تصمیم گیرندگان سطوح عالی اعتراف شود. تیغ ارعاب بازداشت و زندان چنان کند شده که قاضیان و مأموران را رغبتی برای پیروی کورکورانه از دستگاه های امنیتی و و تصمیمات بازجویان باقی نمانده است. زندان که قرار بود ابزاری برای ارعاب و سرکوب باشد، کارکرد خود را از دست داده و زندانیان سیاسی بعنوان قهرمانان دفاع از حق، چنان محبوبیتی در دل همگان دارند که گفتارهایشان به گوش جان شنیده می شود و با اعمال فردی یا جمعی آنها، هر از چندی نسیم نشاط بر پیکره‌ی جنبش می وزد. امروز، بحران های افتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ناشی از سیاست های نابخردانه را دیگر نمی شود با انتساب به توطئه دشمنان یا سیاه نمایی منتقدان توجیه کرد. انتساب جنبش سبز به منافقان و براندازان و دستگاه های اطلاعاتی قدرت های بزرگ نیز نخ نما شده است.

اما کارنامه‌ی جنبش، با همه‌ی فراز و فرودهایش، نقاط درخشان بسیاری در خود دارد. جنبشی که توانست از دایره‌ی معمول کنشگران صحنه‌ی سیاست فراتر رود و در اقشار گوناگون و گوشه و کنار این سرزمین اهورایی گسترده شود. جنبشی که موفق شد نگاه های غریبه و گاه کینه توزانه ای که حاصل مرزبندی های تصنعی و خط کشی های بی پایه بود را به همبستگی و همدلی تبدیل کند. این روزها در هر جمع کوچکی که به طور اتفاقی در کنار هم قرار می گیریم، گفت‌و‌گوی کوتاهی کافی است تا به رغم جو سنگین امنیتی که اقتدارگرایان خواسته اند بر جامعه تحمیل کنند، این همدلی ها آشکار گردد. این روزها بسیاری از کسانی که تا دیروز بر اثر تحریک احساسات دینی و انقلابی شان توسط دستگاه های تبلیغاتی رسمی و به خاطر مصلحت اندیشی برای کشور به دفاع از عملکرد حاکمان و سرزنش طرفداران جنبش سبز می پرداختند، واقعیت ها را با چشم دل و جان دریافته اند. امروز یاد گرفته ایم که با حفظ احترام به گوناگونی دیدگاه ها و تفسیر هایمان در قبال آنچه بر مملکت رفته و می رود، می توانیم در کنار هم زندگی کنیم و برای نجات آینده‌ی آن دست در دست هم نهیم. دیگر کمتر نیازی به ارائه‌ی تحلیل وقایع روز از سوی رسانه های سبز احساس می شود چرا که شهروندان به چنان درجه ای از آگاهی دست یافته اند که دیگر مانند گذشته صرفا منتقل کننده‌ی اخبار نبوده و خود به تحلیلگرانی روشن‌بین تبدیل شده اند. عالمان دینی بسیاری هستند که دیگر مایل نیستند خود را در مقابل مردم قرار دهند و شجاعانه به روشنگری می پردازند و یا دست کم از همراهی با امواج تبلیغات رسمی خودداری می کنند. دانشجویان و دانشگاهیان همچنان در صف اول مبارزه قرار دارند و سفیران آگاهی بخشی به سراسر کشور، و صدالبته هدف سنگین ترین تهاجم ها از سوی مدیریت های پادگانی که بر آموزش عالی حکمفرما شده است. کسبه، بازاریان، صنعتگران، کارمندان و کارگران حتی روستانشینان، امروزه در اوج قله‌ی آگاهی قرار دارند. امواج جنبش سبز به قومیت یا پیروان آئین و دین خاص محدود نمانده و گروه های سنی و اقشار گوناگون جامعه را درنوردیده است. در این میان، نقش انکارناپذیر زنان را نباید از یاد برد که از دانشگاهیان و فعالان عرصه‌ی کارآفرینی گرفته تا کارمندان و زنان خانه دار، با جدیت و شهامتی غرورآفرین به پیشگامان مقاوم جنبش سبز مبدل شده اند. دستگیری ها و سرکوب ها و حتی حبس خانگی رهبران جنبش کارساز نبوده و فعالان جنبش را مأیوس نساخته، چه این حرکت پویا و فراگیر به درستی «راه سبز امید» نامیده شده است. آن روز که رهبران دربند جنبش پیام صبر و استقامت می دادند می دانستند که پایه های کاخ امپراتوری دروغ تا چه اندازه سست و لرزان است، و تنها دغدغه‌ی خاطر آنها این بود که حاکمیت برای توجیه خطای بزرگی که مرتکب شده، بیش از این بر سرمایه های اجتماعی و منابع اقتصادی کشور چوب حراج نزند و بجای لجاجت و تداوم نابخردی، سر تعظیم و عذرخواهی به پیشگاه مردم فرود آورده، کژراهه را بازگردد و منافع ملی و سرمایه های تاریخی را پاس دارد.

امروز، جنبش سبز استوارتر از همیشه ایستاده و با تکیه بر کنش های به دور از خشونت، بسط آگاهی و شکل گیری هسته های سبز را با جدیت پی می گیرد. امروز جنبش سبز با تکیه بر خرده توان های موجود و بضاعت مالی متکی بر هوادارانش، رسانه های خود را گسترش داده و خواهد داد. امروز کنشگران و طرفداران جنبش سبز صداهای تفرقه انگیز را ناشنیده می گیرند و از طرح مباحثاتی که به انحراف جنبش از مسیر اصلی اش منجر می شود پرهیز می کنند. شورای هماهنگی راه سبز امید که تدبیر هوشمندانه راهبران جنبش بود با توجه به مسئولیتی که همراهان دربند جنبش در واپسین روزهای پیش از حبس بر دوش آن گذارده و در چارچوب منشور سبز، به بیان مواضع اصولی خود در قبال آنچه در کشور می گذرد ادامه می دهد. جنبش سبز در همه حال به صبر و استقامت ادامه خواهد داد تا فردایی بهتر برای این سرزمین رنج دیده به ارمغان آورد. دست هایمان را در این روزها و شب های گرانقدر به پیشگاه آنکه تمامی عزت و قدرت از آن اوست بلند می کنیم و با یاد همه‌ی شهدای سرافراز و قهرمانان دربند، از او می خواهیم که حرکت هایمان را بیش از پیش برکت دهد.

0 comments:

ارسال یک نظر