سحام نيوز: از صبح امروز تمامي خطوط تلفن همراه و ثابت مهدي كروبي؛ همسر و فرزندان ايشان قطع گرديده است.
به گزارش خبرنگار سحام نيوز، از ساعاتي قبل هرگونه تماس با منزل مهدي كروبي قطع گرديده و هيچ اطلاعي از شرايط و وضعيت ايشان در دست نيست.
لازم به توضيح است با نزديك شدن به روز 25 بهمن، دامنه محدوديت ها براي مهدي كروبي و خانواده ايشان افزايش يافته است تا جايي كه علاوه بر آغاز حصر خانگي، تمامي خطوط ارتباطي ايشان با بيرون از منزل نيز مسدود شده است.



مجمع محققین و مدرسین: ملت ایران با شرکت در راهپیمایی های مستقل و غیر دولتی به جمع حامیان قیام تونس و مصر بپیوندد
سحام نیوز: در ادامه حمایت جنبش سبز از آزادیخواهانِ معترض درمصر و تونس، مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه قم با صدور بیانیه ای ضمن تاکید بر اینکه "انقلاب تونس و مصر اراده ملی برای تغییر، اراده زندگی و اراده پیوند دین و مردمسالاری است"، خاطرنشان ساخت "آینده جهان اسلام به نتایج انقلاب تونس و بویژه مصر، گره خورده است."
به گزارش وب‌سایت مجمع مدرسین  و محققین، متن کامل بيانيه مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه قم در حمايت از جنش ملت هاي تونس و مصر به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
«مگر كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام مي دهند و خدارا بسيار ياد مي كنند، و به هنگامي كه مورد ستم واقع مي شوند از خويشتن (و مومنان) برمي خيزند، آنها كه ستم كردند بزودي مي دانند كه بازگشتشان به كجاست» (الشعراء/227)
جهان اسلام شاهد تحولات عظیمی است که از «تونس» و «مصر» آغاز شده است؛ هرچند این دو ملت، خیزش خود را «ثورة الغضب: یعنی انقلاب خشم» علیه «استعمار و استبداد» نامیده اند، اما تأمل در ماهیت این رویدادها نشان می دهد که این حرکت ها نه یک شورش مقطعی است و نه محدود به مرزهای ملی این دو کشور. بلکه نقطه آغازی است که ، نتایج آن هرچه باشد،آینده جهان اسلام را رقم خواهد زد.
ملت های مسلمان خاورمیانه، سالها است که رنج تحقیر را تحمل کرده اند؛ تحقیراز جانب استعمار خارجی، استبداد داخلی و افراط گری ها به نام مذهب. این سه نیروی اهریمنی، چنان بر ذهن انسان مسلمان معاصر سایه افکنده بود که جغرافیای خاورمیانه را چهره ای عبوس و خشن می نمود. اما جوانان مصر و تونس آشکارا نشان دادند که «اراده اصلاح» در کشورهای اسلامی هرگز نمی میرد و باردیگر، نسیم بیداری به همراه ارزش های مردمسالاری بومی، موج جدیدی از تحولات را رقم می زند که شاید بتوان از آن با عنوان «نسل سوم از بیداری اسلامی» یاد کرد.
این موج جدید مردمسالاری، البته تهدیدی بر هردو نیروی استبداد و استعمار در منطقه است. درست به همین دلیل است که استعمارگران سعی در برجسته کردن خطر بنیادگرایی دارند و جهانیان را از رشد رادیکالیسم مذهبی می ترسانند، و در مقابل، مستبدان و افراط گرایان مذهبی نیز صرفاً چهره ضد استعماری این قیام ها را برجسته می کنند. غافل از این که استبداد و استعمار، در هرکجا و هر زمان، دو روی یک سکه اند؛ باهم می آیند و باهم می روند؛ هردو به یکسان عامل فساد و تحقیر و ظلم و خیانتند.
انقلاب تونس و مصر اراده ملی برای تغییر، اراده زندگی و اراده پیوند دین و مردمسالاری است. مردم تونس شعر شاعر جوان خود را به شعار اصلی خود بدل نمودند و همصدا با ابوالقاسم شابی (1934ـ 1909) قصیده زندگی سرودند که؛ هرگاه ملتي عزم زندگي كند سرنوشت ناگزیراست‏ خواسته او را اجابت كند
وبرشب است كه به صبح ‏انجامد وبر زنجیراست كه درهم شکند.
آری این سنت خداوند است که اراده و تغییر را لازم و ملزوم هم نهاده وهمو فرموده است؛ إ
إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد11)
انقلاب آفریقای مسلمان، اهمیت داخلی، منطقه ای و جهانی گسترده ای دارد؛ از یک سوی، کشورهای منطقه ساختار و شرایط سیاسی مشابه دارند و مطالعات تاریخی نشان می دهد که هر تحولی در یکی از این کشورها، کم و بیش،زنجیرۀ تغییرات در دیگر کشورها را به همراه داشته است؛ از سوی دیگر، نمی توان از تأثیر این تحولات بر روابط اعراب و اسرائیل، و در نتیجه خاورمیانه و جهان غفلت کرد. از هم اکنون می توان نشانه های ضعف در امنیت ملی اسرائیل را مشاهده نمود.
بدین سان، آینده جهان اسلام به نتایج انقلاب تونس و بویژه مصر، گره خورده است. مصر اهمیت بسیاری دارد؛ به لحاظ سابقه تاریخی، فرهنگی و سیاسی، قطب تأثیر گذار جهان اسلام است. به همین دلیل است که برخی تحلیلگران انتفاضه مصر را چونان فروپاشی دیوار برلین، پایان نظام های دیکتاتوری، و آغاز تغییرات دموکراتیک و بومی در منطقه و جهان اسلام می دانند. آری، تحولات قاهره، استعداد آن را دارد که به تولید گفتمان دینی- سیاسی جدید در خاورمیانه بیانجامد و نظام های اقتدارگرای منطقه را به چالش با نسل جدید از مسلمانان آزادی طلب و دموکراسی خواه برانگیزد. این، اتفاق فرخنده ای است و برهمه ما وهرمسلمان اصلاح اندیشی است که آنرا پاس بدارد و ارج نهد.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، ضمن سپاس خداوند در قبال این نعمت بیداری و قدرشناسی نسبت به قیام هردو ملت رشید تونس و مصر، حمایت قاطع خود را ازحرکت های آزادیخواهانه و اصلاح جویانه در تمام جغرافیای منطقه اعلام می دارد. همچنین، تأکید می کنیم که حمایت از مظلوم و اعتراض به ظالمان از مسلمات دستورات اسلام است؛ازپیامبرگرامی اسلام (ص) روایت شده است: «من اصبح ولم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم».دستورنورانی امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیهالسلام) نیزاین است که «کونواللظالم خصماًوللمظلوم عوناً؛ همواره خصم ظالم و حامی مظلوم باشید».
همین اعتقاد اسلامی است که مبنا و انگیزه راهپیمایی های مردمی در حمایت از انقلاب مصرو تونس در همه کشور های اسلامی است. مجمع مدرسین و محققین امیدوار است ملت آزادیخواه ایران نیز بویژه در قالب راهپیمایی های مستقل، مردمی و غیر دولتی به جمع حامیان این بیداری اسلامی در سراسر جهان بپیوند.
وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى‏ لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ . (126آل عمران )
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم


یک روش موثر و بی خطر برای تبلیغات 25 بهمن 3
خسرو سامانی
 
روشهای مختلفی برای تبلیغ راهپیمائی روز 25 بهمن پیشنهاد شده  که معمولا از عهده همه مردم بر نمی اید مثل شعار نویسی و پخش تراکت و...در اینجا می خواهم روشی پیشنهاد کنم که ضمن موثر بودن به گمان من همه از پیر و جوان می توانند انرا انجام دهند و بسیار هم موثر خواهد بود
در خانه با خط خوش و خوانا و با حوصله روی اسکناسهای 100 و 200  یا 500 تومانی (بسته به وسعتان!) بنویسید
" 25 بهمن - ساعت 15 -از امام حسین تا آزادی-جنبش سبز ایران" وسپس آنرا تا کنید و در اماکن عمومی مثل مغازه ها,مراکز خرید,مترو و اتوبوس  و حتی پیاده رو به کف زمین بیاندازید - این روش چند مزیت دارد به شرح زیر:

یک)حتما یکنفر پیدا می شود و این اسکناس تا شده را برمیدارد و با دقت نگاه میکند
دو) این نوع اسکناسها معمولا برای خرید نان و امثالهم کاربرد دارد پس بدست مردم کوچه و بازار خواهد رسید
سه)مطلقا خطری برای شما وجود ندارد


این کمترین هزینه ایست که می توان برای آزادی پرداخت کرد.


احساس می‌کنم دیگر مرگ ما را سزاوار است و بس
در پی بازداشت مجدد تقی رحمانی، نویسنده، پژوهشگر و مشاور مهدی کروبی، همسر وی نرگس محمدی بنا به تشخیص پزشکان معالج و جهت کنترل آثار فشارعصبی مجددی که بر او وارد شده، در بیمارستان  بستری شد. لازم به ذکر است در آغاز موج دستگیری ها در آستانه ٢۵ بهمن، تقی رحمانی، فعال ملی – مذهبی و از مشاوران مهدی کروبی، نیمه شب چهارشنبه، بیستم بهمن ماه، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
به گزارش جرس، نرگس محمدی، همسر رحمانی و از فعال حقوق بشری، قبل از رفتن نزد پزشک و سپس بستری شدن در بیمارستان، نامه ای سرگشاده خطاب به دادستان تهران نوشته و با شرح آنچه بر خانواده اش طی یورش نیمه شب ماموران لباس شخصی گذشته، خاطرنشان ساخت "…احساس کردم سرزمین مادری‌ام به تاراج رفته و من بی‌پناه در سرزمینی غریب و بیگانه‌ام… احساس می‌کنم دیگر مرگ ما را سزاوار است و بس."

به نام خداوندی که رحمت او وسیع و دائم است بر همه بندگان

جناب آقای جعفری دولت آبادی دادستان محترم تهران

با سلام و احترام

اینجانب نرگس محمدی همسر تقی رحمانی این شکوائیه را خدمت حضرتعالی می‌نویسم و درخواست رسیدگی عاجل دارم.

شب گذشته، ساعت ۲۰:۳۰ صدای زنگ منزل به صدا درآمد. سؤال کردم کیستید؟ گفتند با آقای رحمانی کار داریم. سری چرخاندم و تقی را صدا کردم. تقی در منزل نبود. گفتم نیست و آیفون را گذاشتم. من هم مشغول کار فرزندان کوچک ۴ ساله‌ام بودم تا آماده خواب شوند. در را باز نکردم و کارهایم را ادامه دادم.
من در وسط هال کنار دو کودکم بودم و با آنها صحبت می‌کردم که ناگهان در حدود ۲ متری خود ۵-۴ مرد با لباس شخصی را دیدم. آنچنان شوکه شده بودم که قادر به حرکت نبودم. زبانم بند آمده بود. من بیمار هستم. و روزی ۱۸ عدد قرص می‌خورم و تحت مراقبت پزشکان مغز و اعصاب و اعصاب و روان و ریه هستم. بیماری دیگری هم دارم که می‌بایست عمل جراحی شوم. دست و پاهایم بر اثر faintی که کردم سست شد و روی پاهایم لغزیدم. در را گرفتم تا زمین نخورم، اما دستانم سست و بی‌جان شد. گفتم شما کی هستید و چرا بدون اجازه وارد خانه شدید. از ترس نمی‌توانستم تکان بخورم. پله‌های خانه ما مستقیم وارد هال می‌شود و آنها در ورودی کوچه را با دیلم شکسته بودند و ۲ در ورودی دیگر را باز کرده بودند و بدون حتی یک یا الله یا صدایی آرام و بی‌صدا از پله‌ها بالا آمده بودند و من یک باره با دیدن چهره مردان ناشناس و در حالی که لباس نامناسبی بر تن داشتم و روسری بر سر نداشتم و آماده خواب بودم، زبانم بند آمده بود. در مقابلشان ایستادم و علی و کیانا، بچه‌های مظلوم و بی‌پناهم را به آغوش کشیدم تا نترسند. آنها مرتب از من می‌پرسیدند این ها دزدند؟ بعد از جر و بحث که در منزل من چه می‌کنید و من روسری ندارم، در مقابلم ایستادند و اجازه دادند تا بروم شال بردارم.
به زحمت خودم را روی زمین کشیدم و یک شال از کشوی اتاق برداشتم و در مقابل دیدگان مردان ناشناس بر سر انداختم. نتوانستم مانتو بپوشم و لباس عوض کنم. روی زمین افتاده بودم. تقی واقعا پیش ما نبود و من هم چون مشغول خواباندن بچه‌ها بودم متوجه نشده بودم که تقی برای تنظیم درجه شوفاژ به موتورخانه رفته است.
به هر حال آنها در ورودی حاج خانم (صاحب‌خانه) را نیز شکستند و وارد منزل وی هم شدند. حاج خانم بعدا می‌گفت من روی تخت در اتاق خواب دراز کشیده بودم که دیدم چند مرد بالای سر من هستند. تقی هم در طبقه زیرزمین (۲ طبقه پایین‌تر) در موتورخانه مشغول کار بوده که یک مرتبه او را دستگیر کردند.
اما بازداشت تقی رحمانی همچون بازداشت من در ۲۰/۳/۸۹ کاملا غیرقانونی بود. هیچگونه حکم ورود به منزل ما و حکم تفتیش آن و یا بازداشت تقی رحمانی در دست مأموران وجود نداشت. هر چه گفتیم این کار شما غیرقانونی است و ما باید به پلیس ۱۱۰ گزارش دهیم که مردان ناشناس بدون حکم بازداشت به طور غیرقانونی وارد منزل شخصی ما شدند و قصد بردن تقی را دارند، تلفن ما را برداشتند و اجازه زنگ زدن ندادند.
تا ساعت ۲۳ شب منزل ما را دفعه قبل زیر و رو کردند. گفتم من شماره تلفن ۸ پزشک معالج خود را در موبایل و دفترچه تلفن دارم ضمن اینکه اینها ۶ ماه پیش توسط مأموران اطلاعات بررسی شده، آنها را به من بدهید چون من برای مراجعه به پزشکانم به آنها نیاز دارم. اما آنها اعتنایی نکردند و هر چه دستشان آمد از منزل ما بردند. تقی هم گفت تلفن‌های ضروری نرگس را بدهید.اما ندادند. صبرم را از کف دادم. یکی از مأموران گفت ما شیر هستیم و چون شمشیر. فریاد زدم باشد چون قدرت دارید هر چه می‌خواهید ببرید حتی می‌خواهید لباس‌های ما را هم بکنید و ببرید.
من خدا را شاهد و ناظر و گواه می‌گیرم، علی و کیانا به شدت ترسیده بودند.
دادستان محترم
نمی‌دانم رنجی را که بر من و خانواده‌ام روا می‌دارند چگونه بر قلم جاری سازم. زمانی که ۲۰/۳/۸۹ وارد زندان اوین شدم سرحال و سالم بودم اما وقتی از آن در بیرون آمدم، با بیماری نگران‌کننده‌ای دست به گریبان بودم. ۶ ماه است که تحت معالجه پزشکان هستم و هنوز من بیمارم و ناتوان. بارها درخواست کردم پاسپورتم را بدهند تا من برای معالجه از ایران بروم و ندادند. من دو کودک ۴ ساله دارم. زمانی که مرا بازداشت کردند کیانا را عمل کرده بودم. ناله می‌کرد و ضجه می‌زد و گریه می‌کرد.
۳ بار تا پایین پله‌ها مرا بردند و دخترم با صدای لرزان از من خواست تا او را ببوسم و بروم. ۳ بار بالا آمدم و او را بوسیدم. نگذاشتم اشکم را ببیند ولی خدا شاهد است که در دل خون می‌گریستم. کیانا را عمل جراحی کرده بودم. شکمش پر از بخیه و زخم بود. همان شب ساعت ۸ از بیمارستان به منزل آورده بودم. و باید مراقب بخیه‌ها می‌بودم. دختر کوچک سه سال و نیمه‌ام تب داشت.عمل جراحی سختی شده بود و من ۱۰ شب و روز بیدار بر بالین کوچکش بودم. در زندان آرزو کردم ای کاش مادر نبودم. آیا در این سرزمین مادر بودن گناه است؟ ای وای بر ما!
این صحنه دیشب دوباره برای علی و کیانا، کودکان ۴ ساله معصوم من تکرار شد. آن ها تا صبح در خواب هذیان می گفتند. چندین نوبت مأموران با تقی با الفاظ بسیار نامناسب و دور از شأن یک مأمور رسمی حکومت با صدای بلند درگیر شدند و علی و کیانا با چشمان بهت‌زده و نگران به صحنه می‌نگریستند. علی راه می‌رفت و با خودش می‌گفت از خانه من برید بیرون. بابا را اذیت نکنید.
به دلیل شوکی که بر من وارد شده بود و حمله‌های مکرر تا صبح قادر به ایستادن نبودم. ۲ بار تشنج شدید کردم. ای کاش مرده بودم و دیشب را ندیده بودم.
بگذارید صادقانه بگویم دیشب وقتی مردان نامحرم ناشناس در مقابل من ایستاده بودند و مرا با سر و روی نامناسب می‌دیدند، احساس کردم در ایران نیستم. احساس کردم سرزمین مادری‌ام به تاراج رفته و من بی‌پناه در سرزمینی غریب و بیگانه‌ام. حال سؤال دارم از شمای مسئول و طلب پاسخ دارم:
آیا زنان این سرزمین، بر مردان حکومت حلال شده‌اند؟ آیا ما زنان و مادران دیگر حرمتی در این سرزمین نداریم؟ آیا با وضع ظاهری درون خانه دیدن من ، یک مادر، یک زن ۳۷ ساله در منزل شخصی و در شب هنگام توسط مردان ناشناس و نامحرم هیچ گناهی در پیشگاه خداوند متعال نیست؟
آیا ترسیدن کودکان بی‌پناه من، زیر و رو شدن اسباب منزلم در مقابل چشمان کودکانم نه یک بار بلکه به فاصله شش ماه یک بار، موجب آزار فرزندان کوچک من نیست؟ من چگونه روان آن دو معصوم بی‌گناه را از بردن مادر، از بردن پدر و از خاطرات تلخ پاک کنم؟ خدایا دنیای کودکانه‌شان چه با خشم و بی‌رحمی مکدر شده است. علی و کیانا، مرتب با مردان ناشناس صحبت می‌کردند و با دست‌های کوچک‌شان به آنها اشاره می‌کردند که اینها وسایل ما را می‌برند. مامان آنها دزد هستند؟ بابای من را نبرید، آقا!؟ بابا نرو، مامان من بابا را می‌خواهم…
پس از بردن تقی کیانا روی موزائیک‌ها دراز کشید و با صدای بلند گریه سر داد و پدرش را می‌خواست.من مثل یک مرده و بی‌جان نقش بر روی زمین ققط او را می‌نگریستم. دختر چهار ساله‌ام را. می‌خواهم بگویم من یک انسانم، یک همسرم، یک مادرم وتکرار این همه درد و رنج دیگر در خیالم هم نمی‌گنجد.
تقی رحمانی ۱۵ سال از عمر خود را در زندان‌های جمهوری اسلامی ایران گذرانده به جرم آزادی بیان. و این هم سهمی دیگر. من هم ۱/۱۲/۸۹ دادگاهی خواهم شد به جرم مدافع حقوق بشر بودن و علی و کیانای کوچک و معصومم را به خدا خواهم سپرد.
بازداشت‌کنندگان خود را ابتدا از نیروی انتظامی و سپس از وزارت اطلاعات معرفی کردند و بعد ساعت ۲۴ و۳۰ دقیقه بعد از نصف شب از وزارت اطلاعات بازجویان بنده زنگ زدند و گفتند تقی را ما نگرفتیم. و من در هول و هراسم از این بردن تقی که نمی‌دانم چه کسانی بردند و چرا بردند. اتهامش چه بود و چرا این گونه با ما رفتار کردند. در هراسم از شکسته شدن درهای منزلم. از ورود غیرقانونی افراد ناشناس. از احساس ناامن بودن حتی در منزلم.
احساس تحقیری که از آنچه بر من دیشب گذشت، در تمام وجودم رخنه کرده، از هراس آینده علی و کیانا، از سنگدلی کسانی که باید حافظان امنیت خانواده من باشند، اما رنج و ستم و دل‌شکستگی بر من روا می‌دارند. ای خدای من ای کاش قدری با ما مهربان‌تر بودند. آیا این خواسته زیادی است؟ به خدا پناه می‌برم. این نامه را در حالی برای حضرتعالی می‌نویسم که علی و کیانا خوابندو من عازم بیمارستان و دکتر. از شما می‌خواهم تا به شکواییه من رسیدگی فرمایید. شکایت از ورود غیرقانونی مردان ناشناس، بازداشت همسرم بدون حکم بازداشت. تفتیش منزلم بدون حکم تفتیش، ورود غیرقانونی مأموران به حریم شخصی خانواده‌ام شب هنگام، اذیت و آزار روانی کودکانم، تشدید بیماری‌ام.
از یک دادستان در حکومت اسلامی خواسته‌ای مصرانه دارم ، شکایت از مردانی که مرا سر برهنه و با لباس نامناسب و در حالی می نگریستندکه بر اثر بیماری‌ام بر زمین افتاده بودم. من یک زن ایرانی و یک مسلمانم. وبه خدا سوگند اگر از هر تجاوزو قانون شکنی بگذرم از تحقیری که در منزلم شدم نخواهم گذشت.
احساس می‌کنم دیگر مرگ ما را سزاوار است و بس.
در انتظار پاسخ آن مقام محترم قضایی چشم به راهم و تقاضای ملاقات فوری دارم.
با احترام- نرگس محمدی/ ۲۱/۱۱/۸۹
گفتنی است به گزارش خبرنگار جرس، در جریان بازداشت تقی رحمانی، شش نفر مامور لباس شخصی با یورش به خانه این فعال شناخته شده ملی مذهبی ، بدون هیچگونه توضیحی وی را بازداشت کردند.
ماموران از ساعت ۹ تا ۱۱ شب و مقابل چشمان علی و کیانا دو کودک خردسال تقی رحمانی و همسر بیمارش نرگس محمدی ، به تفتیش منزل این فعال سیاسی پرداختند و در ساعت ۱۱ شب وی را همراه دستنوشته ها ، کتب و کامپیوتر شخصی به مکان نامعلومی منتقل کردند.
ماموران لباس شخصی هیچگونه حکم بازداشتی همراه نداشتند و در مورد علت بازداشت رحمانی هیچ توضیحی ندادند.
آنها حتی از ارائه هرگونه کارت شناسایی و توضیح که از سوی چه ارگانی دستور بازداشت رحمانی را دارند، خودداری کردند و در پی بازداشت مجدد وی، حال نرگس محمدی همسر وی به شدت بد شده است و دچار حمله عصبی و فلج عضلانی شده است.
نرگس محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر از سال گذشته و به علت فشار های ناشی از بازداشتش دچار بیماری عصبی شده است که منجر به فلج عضلانی مقطعی در وی می شود.

شاخه برون مرزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با صدور بیانیه ای ضمن گرامیداشت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و تجدید عهد با آرمانهای آن انقلاب شکوهمند استبداد ستیز، فعالیت خود را رسما آغاز کرد.

در این بیانیه تصریح شده است: ما اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در خارج از کشور یک بار دیگر با آرمان های تاریخی و بلند انقلاب اسلامی بهمن ۵۷ تجدید عهد می کنیم و ضمن محکوم کردن نقض آرمان های انقلاب و اصول قانون اساسی و پایمال کردن حقوق و آزادی های اساسی ملت توسط حاکمیت پیمان شکن کنونی، اعلام می داریم: از آن جا که کودتاچیان حاکم با انحلال احزاب و سازمان های اصلاح طلب و ایجاد فضای اختناق امنیتی و پلیسی، امکان هرگونه فعالیت سیاسی و حزبی مستقل و مؤثر را در داخل کشور از همگان سلب کرده و برادران ما، کادرها و اعضای سازمان را یا به بند کشیده و یا با اعمال تضییقات و تهدیدهای امنیتی از فعالیت امن و آزاد آنان جلوگیری کرده اند، تصمیم گرفته ایم شاخه برون مرزی سازمان را فعال کرده و ضمن وفاداری به اهداف و مبانی مرامی و سیاسی سازمان، تا رفع محدودیت ها و موانع تحمیلی در داخل کشور به وظایف ملی، سیاسی و تشکیلاتی خود در خارج کشور ادامه دهیم.
به گزارش سایت امروز، متن کامل این بیانیه بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با آرمان های انقلاب اسلامی بهمن ۵۷ تجدید عهد می کنیم
در آستانه سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ۲۲ بهمن۱۳۵۷ یاد همه شهیدان سربلند ایران در طول یک قرن جنبش آزادی خواهی، عدالت جویی و استقلال طلبی علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی، از انقلاب مشروطیت تا جنبش سبز را گرامی می داریم.
انقلابی که در سی و دو سال پیش به نام خدا و با همت ملتی به پاخاسته به رهبری امام خمینی(ره) در ایران به پیروزی رسید وعدۀ استقرار نظام و تولد جامعه ای را می داد که در آن آزادی جایگزین استبداد، جمهوریت جایگزین حکومت مطلقه فردی، استقلال جایگزین وابستگی، عدالت جایگزین ستم، شهروند جایگزین رعیت، حاکمیت قانون جایگزین حاکمیت زور، مردم سالاری جایگزین مردم فریبی، پیشرفت جایگزین عقب ماندگی، رفاه جایگزین فقر، حکمرانی اخلاقی جایگزین حکمراندن برپایه زور و تزویر، معنویت تعالی بخش جایگزین مادیت بیگانه ساز و در یک کلمه تحقق بخش همه آرمان های ملی، دینی بلندی شود که ملت ایران در طول یک قرن از طریق نهضت ها، جنبش ها و انقلاب های گوناگون اما نافرجام خود برای آن ها رزمیده و خون بهترین فرزندان خود را نثارشان کرده بود.
ملت ایران تا پیش از انقلاب بهمن ۵۷ دونهضت نافرجام را تجربه کرده بود، دو تجربه رهایی بخش آزادی خواهانه و استقلال طلبانۀ ملی که متأسفانه با دو کودتای استبدادی/استعماری متوقف گردید و در فرایندی قهقرایی به دو دیکتاتوری نظامی و پلیسی امنیتی مبتنی بر اختناق و سرکوب منجر شد. کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ سرآغاز استحاله انقلاب مشروطه گردید و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دولت ملی مصدق را سرنگون و آرمان آزادی و استقلال نهضت را قربانی استبداد داخلی و استعمار خارجی کرد. هر چند در تمام هفتاد و پنج سال پس از انقلاب مشروطه، ایران در ظاهر دارای رژیمی مشروطه و مبتنی بر قانون اساسی بود، اما همه اصول قانون اساسی و مشروطیت به مذبح یک اصل یعنی اصل سلطنت برده شد، آن هم با تفسیری انحرافی و متجاوز به حقوق ملت. پادشاه نمادین و غیر مسئول مشروطه به سلطانی مطلقه با اختیارات فراقانونی و نامشروط و در عین حال غیر مسئول تبدیل شد و تنها یک شخص یعنی شاه دائر مدار همه اصول، قوا، نهادها و دستگاه های کشوری و لشکری، تقنینی، اجرایی و قضایی و همه امور اعم از خارجی و داخلی ،نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی گردید. اراده اعلیحضرت تعیین کننده سرنوشت ملت شد و سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه(به ویژه دو قوه نخست) استقلال خود را از دست داده و مجری منویات شاه گشتند. انتصابات وکلای شاه با نام انتخابات مجلس برگزار می شد. نمایندگان مجالس فرمایشی تصویب کنندگان خواسته ها و اشارات شاه بودند. نخست وزیر و هیأت دولت خود را نه در برابر ملت و نمایندگان آن، بلکه در مقابل شاه مسئول می دانستند و به غلام خانه زاد و چاکرجان نثار و مطیع محض منویات اعلیحضرت بودن افتخار می کردند.از آزادی سیاسی ، مطبوعات واحزاب منتقد و مستقل خبری نبود. مخالفان، منتقدان و دگراندیشان سیاسی به بهانه حفظ امنیت کشور توسط ساواک دستگیر، شکنجه و سرکوب می شدند و یا در بهترین حالت در دادگاه های فرمایشی نظامی محکوم به زندان می گشتند. روند حکومت فردی مطلقه در دهه پنجاه به جایی رسید که نام بردن از شاه به عنوان شخص اول مملکت توهین به وی محسوب می شد، چرا که این عنوان بدان معنا بود که گویی پس از او اشخاص دیگری نیز به عنوان شخص دوم و یا سوم وجود دارند. بدین ترتیب شاه نه شخص اول بلکه «خدایگان آریامهر» نامیده شد. به رغم این همه و درحالی که شاه در اوج قدرت مطلقه بر کشور حکم می راند و در شرایطی که همه مخالفان و منتقدان، سازمان ها و احزاب، روشنفکران، روحانیان، دانشجویان و… با تکیه بر نیروی پلیسی، امنیتی و نظامی سرکوب شده بودند، جنبشی سریع و غافلگیرانه در کمتر از یک سال طومار رژیم استبدادی را درهم پیچید. انقلاب مردم ایران پیروز شد.
اینک در سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، ایران بار دیگر در یکی از نقاط عطف تاریخی خود قرار گرفته است. در یک سو حاکمیتی قرار دارد که پس از یک کودتای انتخاباتی در ۲۲ خرداد ۸۸ با اتکاء به نیروی سرکوبگر پلیسی، امنیتی، نظامی و شبه نظامی، می رود با تحریف و استحالۀ آرمان های انقلاب اسلامی، روند تبدیل جمهوریت به سلطنت مطلقه زیر لوای دین را تکمیل وجمهوری اسلامی را به سلطنت اسلامی مبدل سازد و همه اصول قانون اساسی و آرمان ها و حقوق بنیادی فردی، اجتماعی و ملی مردم ایران را به قربانگاه اصل "ولایت مطلقه امر" ببرد و سومین تجربۀ نافرجام تاریخی را بر ملت ایران تحمیل کند و در سوی دیگر جنبش سبز قرار دارد، جنبش مردمی که می کوشد از حقوق اساسی، حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و آزادی و عدالت و کرامت انسانی دفاع کند و بدین منظور از زبان رهبران جنبش سبز بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی پای فشرده می شود. آن ها خواهان تحقق وعده هایی هستند که انقلاب اسلامی و رهبری آن سال ۵۷ به همگان داده بود: وعده آزادی، استقلال، عدالت، امنیت، کرامت، رفاه و پیشرفت، وعدۀ حکومتی دموکراتیک و مبتنی بر اراده و انتخابات آزاد جمهور مردم، وعده تحقق اخلاق، معنویت و ارزش های اسلامی، وعدۀ زندگی عاری از ترس ، فقر و گرسنگی، بی خانمانی و بیکاری و نابرابری و تبعیض، بازداشت های خودسرانه، زندان و شکنجه ، جامعه ای برخوردار از آزادی بیان و انتقاد، مطبوعات و احزاب مستقل و آزاد، جامعه ای بهره مند از حق اعتراض و برگزاری امن اجتماعات …
اکنون پس از گذشت بیست ماه اعمال خشونت و سرکوب گسترده و بسیج همه امکانات امنیتی- پلیسی، سیاسی، تبلیغاتی، مالی و تدارکاتی برای شکستن اراده ملت و ناگزیر ساختن مردم به سکوت و تمکین در برابر قدرت مطلقه، جنبش سبز ملت ایران همچنان زنده است و با تسخیر روزافزون دل ها و ذهن ها، در شبکه های اجتماعی خرد اما بیشمار و گسترده جریان دارد. بهترین گواه بر زنده بودن این جنبش و بطلان ادعاهای استبداد حاکم مبنی بر پایان «فتنه سبز» این است که حکومت امنیتی- نظامی همچنان از موافقت با درخواست ساده و قانونی رهبران جنبش برای برگزاری راهپیمایی آرام، مدنی و مسالمت آمیز مردم وحشت دارد و از صدور مجوز برای آن ابا دارد.
جنبش سبز ملت ایران اینک پژواک حرکت ضد استبدادی اما مدنی و خشونت پرهیز خود را در جنبش مردم مصر و دیگر جنبش های آزادی خواهانه از تونس تا یمن، می شنود. جنبش های مردمی کنونی در منطقه خاورمیانه علیه رژیم های استبدادی به دنبال جنبش سبز مردم ایران در سال گذشته، بیش از هرچیز نشان دهنده آن است که عصر دیکتاتوری های فردی اعم از سکولار و مذهبی به سر آمده و موج دموکراسی خواهی در خاورمیانه همه حکومت های یکه سالار را در برابر دو گزینه محتوم قرار خواهد داد، یا تن دادن به اصلاحات دموکراتیک و یا سقوط و سرنگونی.
ما اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در خارج از کشور یک بار دیگر با آرمان های تاریخی و بلند انقلاب اسلامی بهمن ۵۷ تجدید عهد می کنیم و ضمن محکوم کردن نقض آرمان های انقلاب و اصول قانون اساسی و پایمال کردن حقوق و آزادی های اساسی ملت توسط حاکمیت پیمان شکن کنونی، اعلام می داریم:
از آن جا که کودتاچیان حاکم با انحلال احزاب و سازمان های اصلاح طلب و ایجاد فضای اختناق امنیتی و پلیسی، امکان هرگونه فعالیت سیاسی و حزبی مستقل و مؤثر را در داخل کشور از همگان سلب کرده و برادران ما، کادرها و اعضای سازمان را یا به بند کشیده و یا با اعمال تضییقات و تهدیدهای امنیتی از فعالیت امن و آزاد آنان جلوگیری کرده اند، تصمیم گرفته ایم شاخه برون مرزی سازمان را فعال کرده و ضمن وفاداری به اهداف و مبانی مرامی و سیاسی سازمان، تا رفع محدودیت ها و موانع تحمیلی در داخل کشور به وظایف ملی، سیاسی و تشکیلاتی خود در خارج کشور ادامه دهیم.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
شاخه خارج از کشور
۲۰ بهمن۱۳۸۹-

شكوري راد: طبق اصل ۲۷ قانون اساسی تجمع و راهپیمایی نیاز به اخذ مجوز ندارد
انقلاب اسلامی ایران اولین انقلاب نرم در تاریخ معاصر است. پایه این انقلاب بر اجتماعات مردمی و بخصوص راهپیمائی قرار داشت و به همین دلیل نویسندگان قانون اساسی اهتمام ویژه ای به پاسداری از این حق مردمی داشته و اصلی از قانون اساسی را بدان اختصاص داده اند. اصل ۲۷ قانون اساسی صراحتاً بیان می دارد: "تشکیل اجتماعات و راه‏پیمایی‏ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد  است."علاوه بر اینکه در این اصل، چگونگی اجرای آن به قوانین موضوعه ارجاع داده نشده است، تا کنون نیز قانونی در مورد چگونگی برگزاری تجمعات و راهپیمائی ها از طرف مجلس شورای اسلامی وضع نشده است و قانونی با این عنوان وجود ندارد.
در فصل دوم "قانون فعالیت احزاب , جمعیتها ی سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده" و ذیل عنوان "حقوق گروهها" اشاره شده است که احزاب حق دارند با اطلاع وزارت کشور، راهپیمائی و یا با اخذ مجوز از وزارت کشور تجمع برگزار کنند.(۱) نظر به اینکه موضوع این قانون، نحوه فعالیت احزاب است و نه چگونگی برگزاری تجمع و راهپیمائی، حکم آن نیز ناظر بر تعیین تکلیف برای احزاب است و نه محدود کردن اصل قانون اساسی در این مورد. بنابراین اگر گروههای سیاسی و صنفی و یا انجمن های اسلامی و اقلیت های دینی بخواهند راهپیمائی یا تجمع برگزار کنند باید طبق این قانون رفتار کنند. حال اگر گروهی چنین نکرد آن تجمع یا راهپیمائی به موجب قانون اساسی غیر قانونی نیست ولی آن حزب یا گروه به موجب قانون احزاب مرتکب تخلف شده است. بر همین اساس شرکت کنندگان در آن تجمع یا راهپیمائی مرتکب جرم نیستند و در قانون برای آنها مجازاتی در نظر گرفته نشده است.
حال اگر دعوت کننده به تجمع یا راهپیمائی، اساسا در زمره حزب و گروه نباشد، در قوانین موضوعه الزام به اخذ مجوز وجود ندارد و این نوع تجمعات و راهپیمائی ها با لحاظ همان دو شرط اصل ۲۷ مطلقاً آزاد هستند. مثلا شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی که برگزار کننده راهپیمائی ۲۲ بهمن است چون تابع قانون احزاب نیست نیاز به اخذ مجوز ندارد و به همین دلیل این راهپیمائی بزرگ، همه ساله بدون اخذ مجوز برگزار می شود، همینطور راهپیمائی سالانه روز قدس و یا تجمع ۹ دی سال گذشته. علاوه بر این اگر راهپیمائی یا تجمع به دعوت اشخاص برگزار شود نیز طبق قوانین موجود الزام به اخذ مجوز ندارد مانند تجمع روز ۲۴ خرداد ۸۸ در میدان ولی عصر تهران به دعوت آقای احمدی نژاد و یا راهپیمائی ۲۵ خرداد همان سال به دعوت مهندس موسوی. اضافه می کنم بر این موارد، تشییع جنازه متوفیان که به شکل راهپیمائی برگزار می شود بخصوص افراد صاحب نام و یا اعتبار اجتماعی مانند شهید شهریاری که اخیراً برگزار شد ویا حرکت دسته های عزاداری در ایام ماه محرم. برای هیچ یک از این موارد مجوز اخذ و یا صادر نمی شود و برگزاری آنها نیز غیر قانونی نیست.
سال گذشته که حکم دادگاه آقای بهزاد نبوی صادر شد، از جمله موارد محکومیت وی اخلال در ترافیک بود. چرا؟ بنظر می رسد قاضی مربوطه که لاجرم می بایست حکمی صادر می کرده است در متن قوانین جرمی تحت عنوان شرکت در راهپیمائی فاقد مجوز نیافته فلذا از عنوان "اخلال در ترافیک" برای ۲۵ دقیقه حضور آقای نبوی در راهپیمائی ۲۵ خرداد، استفاده کرده بود.
کمیسیون ماده ده قانون احزاب که در وزارت کشور مستقر است و دبیر آن مدیر کل سیاسی این وزارتخانه است برای صدور مجوز راهپیمائی بدرخواست احزاب، آئین نامه ای دارد که در آن قید شده است که درخواست برگزاری راهپیمائی در چه موعدی و با چه جزئیاتی باید به این کمیسیون ارائه شود. همانطور که از نام کمیسیون برمی آید، حوزه اختیار و مسئولیت این کمیسیون، احزاب و گروههاست و آئین نامه آن برای اشخاص و نهادها که از آن کمیسیون پروانه فعالیت نگرفته اند لازم الاتباع نیست.
اعتبار هر تجمع و یا راهپیمائی به جمعیت آن است و تنها ملاحظه در برگزاری آنها نظم عمومی ست و اینکه حتی المقدور برای تردد دیگران مزاحمت ایجاد نشود. بنابراین اگر تجمع و راهپیمائی بدلیل کثرت جمعیت موجب اخلال در نظم و یا آمد و شد سایر مردم شد، پلیس موظف به دخالت، صرفا به منظور حفظ نظم و هدایت عابرین، خواهد بود و حق ندارد شرکت کنندگان در راهپیمائی و تجمع را به صرف شرکت در آنها، سرکوب نماید. علاوه بر این پلیس خود بخود موظف به حفظ امنیت شهر وندان، چه موافق و چه مخالف، از جمله شرکت کنندگان در راهپیمائی ها و تجمعات است و نمی تواند از این مسئولیت خود شانه خالی کند. بنابراین مکاتبه با وزارت کشور در مورد برگزاری راهپیمایی توسط اشخاص و نهادها نه برای کسب مجوز بلکه برای اطلاع و حفظ نظم بیرونی و امنیت آن می تواند باشد.
طبیعی ست که اگر برگزارکنندگان و یا شرکت کنندگان در تجمع یا راهپیمایی مرتکب عدم رعایت دو شرط اصل ۲۷ قانون اساسی و یا فعل بخصوصی که نفس آن جرم است بشوند، مثل هر شهروند دیگری قابل تعقیب جزایی خواهند بود. اما نفس برگزاری و یا شرکت در یک تجمع و یا راهپیمائی مسالمت آمیز قابل تعقیب جزائی نیست.
پاورقی (۱)
قانون فعالیت احزاب , جمعیتها ی سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده
فصل دوم – حقوق گروهها
ماده ۶- فعالیت گروهها آزاد است مشروط بر اینکه مرتکب تخلفات مندرج در بندهای ماده ۱۶ این قانون نگردند.
تبصره ۱- کلیه گروهها موظفند مرامنامه , اساسنامه , هویت رهبری خود و تغییرات بعدی آنها را باطلاع وزارت کشور برسانند.
تبصره ۲- برگزاری راهپیمایی ها با اطلاع وزارت کشور بدون حمل سلاح در صورتیکه به تشخیص کمیسیون ماده ۱۰ مخل بمبانی اسلام نباشد و نیز تشکیل اجتماعات در میادین و پارکهای عمومی با کسب مجوز از وزارت کشور آزاد است.
منبع: وبلاگ شكوري راد

گزارشی از فشارهای امنیتی بر خانواده دکتر سروش و موسسه صراط
سحام نیوز: طی روزهای اخیر ماموران امنیتی به موسسه صراط، دفتر چاپ و نشر آثار دکتر عبدالکریم سروش و همچنین موسسه معرفت و پژوهش حمله کرده، ضمن ضبط و انتقال اسناد و مدارک آن، دانشجویان حاضر در آن محل را ساعت ها مورد بازداشت و فشار و بازجویی قرار دادند.
به گزارش منابع خبری جرس، این اقدام در در راستای فشارهای امنیتی و همه جانبه به خانواده دکتر عبدالکریم سروش، صورت گرفت که طی ماههای اخیر داماد وی توسط نیروهای امنیتی تحت فشار های روحی و جسمی قرار گرفت و از او خواسته بودند علیه همسرش (دختر سروش) و شخص سروش سخنانی بگوید و آنان را "فاسد و فاسق" بخواند تا از صدا و سیما پخش شود.
این منبع همچنین گزارش داد که همزمان با احضارهای مکرر و تهدید جانی سروش (فرزند عبدالکریم سروش)، چهارشنبه شب گذشته نیروهای وزارت اطلاعات به دو موسسۀ صراط و معرفت و پژوهش یورش برده، مدارک دو موسسه را ضبط کرده، دانشجویان بی گناه و بی خبر موسسه معرفت و پژوهش را برای ساعاتی چند بازداشت کرده، به کارمندان دو موسسه توهین کرده، آنان را چندین ساعت بازجویی کرده و کل مدارک موسسه را با خود برده اند.
گفتنی است به جهت فشارهای وارده بر خانواده عبدالکریم سروش طی ماههای اخیر، فرزندان او مجبور به ترک کشور شده و دیگر خویشاوندان در هراس از تعقیب به سر می برند. تحلیل گران بر این باورند که علت اصلی اعمال فشارهای بی سابقه بر خانواده آین روشنفکر دینی، انتشار نامه های انتقادی و سرگشاده وی به آقای خامنه ای پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه ٨٨ بوده است.
در یکی از این نامه های سروش آمده بود که ما نسل کامکاری هستیم و زوال استبداد دینی را جشن خواهیم گرفت.
گفتنی است موسسه فرهنگی صراط در سال ۶۵ شمسی به همت عبدالکریم سروش و جمعی از یارانش بنیان گذاشته شد و با اخذ مجوز به طور رسمی در تهران شروع به کار کرد. طی ٢۴ سال گذشته فعالیت های موسسه متمرکز بر انتشار کتب و اثار صوتی روشنفکران دینی و اهل فلسفه و محققان و مترجمان این دیار در حوزه های دین پژوهشی، عرفان اسلامی، فلسفه معاصر و کلام جدید با محوریت نشر آراء عبدالکریم سروش (روشنفکر مشهور معاصر) بوده است. داریوش آشوری، مراد فرهادپور، آرش نراقی، سروش دباغ و ابوالقاسم فنایی از دیگر نویسندگان و روشنفکرانی هستند که آثارشان بوسیله انتشارات صراط طی سالیان اخیر به چاپ رسیده است. موسسه فرهنگی صراط به همراه موسسه معرفت و پژوهش که برگزارکننده کلاسهای آموزشی و جلسات سخنرانی و نقد و بررسی کتاب در حوزه روشنفکری و فلسفه معاصر است و زیر نظر سروش دباغ اداره می شود، طی 12 سال گذشته حضوری پررنگ و تاثیرگذار در عرصه اندیشه و فرهنگ این مرز و بوم داشته اند. این دو موسسه یک بار درسال ٨٢ به دستور قاضی سعید مرتضوی به مدت 
شش ماه تعطیل شدند.-

ماجرای دعوت از سازنده فیلمهای "پورنو" برای داوری در جشنواره فجر چه بود؟
[جرس:  در "هفت پرده" این هفته خوانده اید که اسداله نیک نژاد فیلمساز ایرانی مقیم هالیوود که به عنوان یکی از اعضای هیئت داوران برای قضاوت در بخش مسابقه بیست و نهمین جشنواره سینمائی فجر به ایران دعوت شده بود، از عضویت در این هیئت انصراف داد و از سفر به ایران امتناع کرد. وی در نامه ای به مسئولان جشنواره نوشت که بعلت حرف و حدیث های بوجود آمده پیرامون فعالیتهای او و پس از مشورت با اعضای خانواده اش، برخلاف میل قلبی خود از عضویت در هیئت داوران جشنواره فجر صرف نظر می کند.
 
به دنبال این ماجرا و انصراف نیک نژاد، سایت "خبرآنلاین" پرده از ماجراهای پشت پرده این خبر برداشت و معلوم شد این فیلمساز در آمریکا به تولید فیلمهای "پورنو" اشتغال دارد و مسئولین جشنواره از سر نادانی و بی خبری و برای عرض اندام بیشتر، او را بعنوان یک سینماگر صاحب سبک و بین المللی برای داوری در بزرگترین رویداد سینمائی کشور دعوت کرده اند، رویدادی که برخی از فیلمسازان حاضر در رقابتهای آن خود چهره هائی شناخته شده در سینمای جهان هستند و چندین جایزه از جشنواره های معتبر دارند. نوشته "خبر آنلاین" در این مورد خواندنی است:
ماجرای اعلام نام اسدالله نیک نژاد به عنوان یکی از بزرگترین گاف های معاونت سینمایی دولت دهم تا به امروز است. این فیلمساز که در امریکا زندگی می کند با تهیه فیلم های پورنوگرافی شناخته می شود. البته این اولین بار نیست که جشنواره فجر از این گاف ها می دهد. چند سال پیش هم یکی از میهمانان ویژه جشنواره، کارگردان فیلم های پورنو بود و این را مسوولان جشنواره پس از رفتنش فهمیدند!
اسدالله نیک نژاد کیست؟
سایت imdb از کاملترین و مستند ترین منابع اطلاعات سینمایی است. تمامی شخصیت ها و فیلم های ریز ودرشت سینمای جهان از ابتدا تا به امروز در این سایت صفحه دارند. در این سایت درباره اسی نیک نژاد اطلاعاتی ثبت شده که خلاصه اش اینگونه است:
اسدالله نیک نژاد معروف به اسی نیک نژاد متولد سال 1960 در تهران است. او فوق لیسانس کارگردانی سینما از دانشگاه هنر کالیفرنیا است. او کار در سینما را با همکاری امیر قویدل با فیلم «برنج خونین» شروع کرد و سپس به آمریکا سفر کرد و در تلویزیون و سپس سینمای این کشور مشغول به کار شد. در کارنامه تهیه کنندگی اسی نیک نژاد چهارده فیلم و سریال تلویزیونی به چشم می خورد. در بین این فیلم ها عناوینی دیده می شود که شهرت خود را مدیون بی پردگی و نمایش امیال جنسی انسان هستند، فیلم هایی که به هدف تحریک جنسی تماشاگر ساخته می شوند.
سریال «خاطرات کفش قرمز» که نیک نژاد یکی از مدیران تولید و تهیه کنندگان آن است، مجموعه ای است که هر قسمت ان چند بخش اروتیک با محوریت خاطرات یک زن ساخته شده است. سریالی که در نمایش برهنگی هیچ منعی برای خود قائل نیست. این سریال در پنج فصل (1992 تا 1999) تولید شده است. یکی از کارگردانان این سریال زلمان کینگ است که با فیلم هایی پر از صحنه های اروتیک چون «ارکیده وحشی» و «انحرافات زنانه» شهرت دارد.
نیک نژاد همکاری خود با کینگ را در فیلم «دریای سیاه 213» ادامه داد، کینگ در این فیلم محصول سال 1998 یکی از نویسندگان فیلمنامه بود. «دریای سیاه 213» داستان عکاسی است که برای گرفتن عکس هایی به همراه رئیس و دستیارش سوار بر کشتی شخصی به دریا می روند. این فیلم ملغمه ای از اکشن، برهنگی و انواع انحرافات جنسی است.
همکاری نیک نژاد با کینگ و رافائل ایزنمن (کارگردان «دریای سیاه 213») در فیلم «جایی به نام حقیقت» محصول سال 1998 ادامه یافت. داستان دوستی دختر یک مزرعه دار با یک گاوچران و پیدا شدن سروکله زنی است که تمامی عاشقان این دختر را اغوا می کند.
نیک نژاد و کینگ در سال 1998 در یک فیلم دیگر به نام «در دستان خدا» با هم همکار بودند. این فیلم به کارگردانی کینگ بود و رویه ای جدا از دیگر فیلم های این دو داشت.
سال 1999 زوج نیک نژاد تهیه کننده و کینگ کارگردان فیلم «شرم، شرم، شرم» را عرضه کردند، فیلم داستان زنی است که زندگی جنسی خود دچار سردرگمی شده است و به همین دلیل به انواع روابط تن می دهد.
پس از این در سال 2000 زلمان کینگ فیلمنامه «زنان در شب» را نوشت و کارگردانی کرد که تهیه کنندگی آن را نیز نیک نژاد برعهده داشت. فیلم روایت گر سه داستان سرشار از انحراف جنسی بود که خط داستانی آن بیشتر توجیهی برای نمایش اندام زنان بود.
نیک نژاد در سال 2002 یکی از تهیه کنندگان سریال 13 قسمتی «ChromiumBlue.com» بود. سریال داستان علاقه یک مدل مرد به یک مدل زن بود. فیلمی سرشار از برهنگی و انواع انحرافات جنسی که زلمان کینگ کارگردان آن بود و در سال 2003 فیلمی نیز براساس آن و باز هم به تهیه کنندگی نیک نژاد ساخت.
نیک نژاد را چه کسی برای داوری جشنواره پیشنهاد داد؟
گفته می شود هاشم میرزاخانی، مدیرعامل انجمن سینمای جوان و قائم مقام جشنواره دعوت کننده اسی نیک نژاد بوده است. او که حالا شایعاتی درباره تکیه زدنش بر مهم ترین مسند های سینمایی نیز به گوش می رسد، احتمالا برای رو کردن یک برگ برنده "بترکان!" دست به این دعوت زده است. دست اندرکاران جشنواره حتی به خود زحمت ندادند که با یک جستجوی اینترنتی سوابق داور - به اصطلاح هالیوودی - خود را چک کنند. این در حالی است که بنیاد سینمایی فارابی برای خود معاونت بین الملل هم دارد.
سوابق "اسی" لو می رود
اعلام نام نیک نژاد البته تبعات سریعی داشت و به سرعت آوازه سوابق مشعشع او به گوش همگان رسید. رسانه هایی که معمولا با اتفاق افتادن خطاهایی صدها برابر کوچکتر از این، واکنش های تند و سریع نشان می دهند، سکوت کردند، اما سایت اصولگرای صراط نیوز نوشت:
اصل حاشیه هیات داوران مربوط به شایعاتی بود که رسانه های تخصصی ترجیح دادند به آن نپردازند و آن مواردی بود که در خصوص عضو ایرانی دعوت شده از آمریکا به هیات داوران جشنواره 89 مطرح بود؛ عضوی که داوطلبانه انصراف داد تا حساسیت در این خصوص افزایش نیابد و در دایره توجه قرار گیرد و آن عضو هیات داوران کسی نبود جز اسدالله نیک نژاد که در آمریکا با عنوان Essy Niknejad شناخته می شود.
اسی نیک نژاد چه تجاربی در گذشته داشته که بازگو شدنش به جشنواره فجر و لابد شمقدری و معاونت سینمایی و انتخاب کنندگان او به عنوان عضو هیات داوران همچون عباسی و الماسی، ضربه می‏زند؟!
این کارگردان 51 ساله فوق لیسانس کارگردانی سینما از دانشگاه هنر کالیفرنیا است. وی فعالیت در سینما را از سال 1360 به عنوان کارگردان با همکاری امیر قویدل با فیلم «برنج خونین» آغاز کرد. او پس از سفر به آمریکا با پشتوانه هیأت علمی دانشگاه هنر کالیفرنیا موفق به فعالیت در یکی از سریال های شبکه سراسری NBC شد و از سال 1369 به عنوان عضو ثابت سندیکای هنرمندان هالیوود به فعالیت خود ادامه داد. تا اینجای کار سوابق نیک نژاد مثبت به نظر می‏رسد و حتی بحث تهیه کنندگی سریال پرحاشیه "پاییز صحرا" که در زمان ریاست محمد هاشمی در صدا وسیما پخش شد و امام (ره) عنوان کرد این مجموعه مشکلی ندارد، آنچنان نقطه منفی ای نبود که "نیک نژادی" بخواهد به خاطرش هیات داوری جشنواره فجر را علی رغم میل باطنی از دست دهد!
پس می ماند سوابق آن طرف آبی "اسی" که در صفحه اش در IMDB قابل دسترسی است و جالب آنکه سوره علاقه ای نداشته حتی بخشی از آن را در بانک اطلاعاتی اش ذکر کند! او در سال هایی که در آمریکا مشغول بوده، بیش از آنکه به کارگردانی بپردازد، تهیه کننده بود و سریال های تلویزیونی و آثاری از این دست در قالب تریلر و درام و با چاشنی "داغی" (البته داغ تر از آثار استاندارد و معمول و مطرح هالیوود!) ساخته که "شرم، شرم، شرم"، "محلی به نام حقیقت"، "دفتر خاطرات کفش قرمز!"، "زنان شب" بخشی از این آثار هستند. پوسترها و قطعات این فیلم ها که در برخی سایت ها قرار گرفته، حکایت از آثار درخشان سینمای جهان ندارد و به شکلی است که به لحاظ اخلاقی نتوان در یک وب سایت داخلی همچون تریلر فیلم های مطرح نمایشش گذاشت، هرچند فیلم پورنو هم نیست!
البته نمی توان به نیک نژاد و به قول خودش تجربیات جالبش! خرده گرفت. او در بخشی از سینمای آمریکا فعالیت می کند که آثار در این سطح و کیفیت مشخص و منظم به این صحنه ها را طلب می کند و در واقع او قواعد کاری اش را در آمریکا رعایت می کند و او را نمی توان با تهیه کنندگان و کارگردان مطرح و شاخص داخلی یا خارجی نیز، جمع بست. اما می توان از مسئولانی که هیات داوران جشنواره بیست و نهم فجر را چیده اند، پرسید که این داور را از کجا آورده اند و چرا در شرایطی که ده ها کارگردان مطرح داخلی چون مجید مجیدی یا عباس کیارستمی ایستاده اند، در ینگه دنیا دنبال داور و آن هم با این سوابق گشته اند که در نهایت نیز آن قدر اوضاع به هم بریزد که پیش از درآمدن بوی ماجرا، خود داور انصراف دهد؟!
آیا این خبر درست است؟ برخی افرادی که به بهانه یک جشن صنفی رگ غیرتشان باد می کند و تمام ارزشها از شهدای مظلوم دفاع مقدس تا خانواده آنها را هزینه می کنند و بسیاری هنرمندان و کارگردانان داخل ایران و فیلم دینی ساز را احتمالا به خاطر اختلاف سلیقه سیاسی به حاشیه می رانند، در سفر به آمریکا این افراد را - که البته عملکرد حرفه ایشان به خودشان مربوط است- را تور می کنند تا برای هنرمندان ایرانی داوری کنند؟
با چه برهانی هنگامی که یار در خانه است، مسئولان فرهنگی گرد جهان می گردند و از آمریکا چنین پدیده هایی برای جشنواره فجر دعوت می کنند؟ اگر از امثال کیارستمی یا مجیدی خوششان نمی آید و آمریکایی دوست دارند، چرا لااقل سراغ چهره های مطرح هالیوود نمی روند و برای آنها بلیت و دعوتنامه نمی فرستند و سراغ درجه 2 و 3 هالیوود را می گیرند؟! اگر بپذیریم استعداد امثال مجیدی نه چندان متمایل به دولت، در حد اسکورسیزی نیست، آیا او در حد و اندازه اسی نیک نژاد هم قرار ندارد؟!
چرا مسئولان برگزاری جشنواره به انتخاب هیات داورانی گرایش نشان داده اند که هیچ سنخیتی با سطح این رویداد ندارند و هیچ نقطه ای اشتراکی نیز میان داوران جز خودی بودن (البته به معنای سال 89 آن) وجود ندارد؟ واقعاً اگر قرار باشد حسن عباسی و جهانگیر الماسی و ابوالقاسم طالبی و اسدالله نیک نژاد را با هم جمع بست، چه مخرج مشترکی جز سلام و علیک همه شان با شمقدری یا دیگر مسئولان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد می توان پیدا کرد که بتوان گفت با آن توجیه، اینها را انتخاب کرده اند؟! آیا می توان به این دوره از جشنواره و منتخبانش که چنین هیاتی برای معرفی شان چیده شده، دل بست؟
چگونه اسی نیک‌ن‍ژاد کناره‌گیری کرد
در پی مطرح شدن این اظهارنظرها، «اسدالله نیک‌نژاد» از داوری جشنواره فیلم فجر کناره‌گیری کرد. پیش بینی های نزدیک به واقعیت آن است که این کناره گیری بیشتربه توصیه مدیران جشنواره و برای جبران مافات به وقوع پیوسته است. روابط عمومی جشنواره فیلم فجر اعلام کرد: «اسدالله نیک‌نژاد» در نامه اش به دفتر جشنواره نوشته: «علی‌رغم میل باطنی‌ام، از داوری کناره‌گیری می‌کنم و مایل نیستم عده‌ای مرا دستاویز آسیب‌رساندن به جشنواره کنند. با توجه به دریافت پیشنهاد شما و مطرح کردن آن با خانواده و در نظر گرفتن کلیه جوانب، به این نتیجه رسیده‌ام که علی‌رغم میل قلبی در داوری جشنواره امسال حضور نیابم.»
«نیک‌نژاد» در ادامه متذکر شده است:«افرادی در تلاش‌اند تا چهره‌ام را خراب و مخدوش کنند و از من خواسته‌اند تا در این جشنواره شرکت نکنم و افرادی نیز قصد دارند با تجارب گذشته من بازی کنند تا چهره جشنواره فیلم فجر را مخدوش نمایند. من که هنگام شروع جنگ مستند «درد همسنگرم» را ساختم و تلاش نمودم تا مردم را امیدوار کنم تا تسلیم دشمن نشوند. افراد دارای مواضع سیاسی به انسانیت رحم نمی‌کنند. همیشه در پی قدرت‌اند و زندگی مردم برای آنها مهم نیست. آنچه که می‌دانم، بعضی‌ها تلاش می‌کنند این جشنواره موفق نباشد و در واقع می‌خواهند کشورشان راه به سوی موفقیت نبرد که اینها نه تنها فیلمساز نیستند، بلکه انسان خوشبختی هم نیستند...»
وی در پایان نامه، موفقیت جشنواره بیست‌ونهم فیلم فجر را مهم‌ترین موضوع سینمایی کشور خوانده و برگزاری مناسب و به دور از مواضع و اغراض سیاسی این دوره جشنواره فیلم فجر را از صمیم قلب آرزو کرده است.
مسعودشاهی: نیازی به جایگزینی برای نیک‌‌نژاد نیست
دبیر بیست ‌و نهمین دوره‌ جشنواره‌ فیلم فجربه ایسنا گفت: «تیم‌های داوری جشنواره‌ی فیلم فجر کار خود را شروع کرده‌اند و نیازی به جایگزینی برای آقای اسدالله نیک‌‌نژاد نیست.» مهدی مسعود‌شاهی درباره‌ داوری جشنواره ادامه داد: «کسی از داوری کنار نکشیده است. همه‌ افرادی که مسئولیت پذیرفتند سرجایشان هستند. تنها آقای بحرانی کسالتی داشتند و دکتر ایشان را منع کرده و عذرخواهی کردند. آقای نیک‌‌نژاد هم به دلیل ورود با تاخیرشان به جمع داوران استعفا دادند.»  و امسال هم مانند سال گذشته هیات داوری اصلی با 6 داور بسته شد تا جشنواره بیست و نهم، پرحاشیه ترین و به گمان برخی، ضعیف ترین گروه داوری تاریخ جشنواره را به خود ببیند.
-مهدی کروبی یکی از رهبران جنبش سبز ایران در گفتگوی اینترنتی خود با روزنامه نیویورک تایمز راهپیمایی روز ۲۵ بهمن را آزمون بزرگی هم برای مخالفین دولت و هم برای حکومت ایران دانست.

طبق گزارشی که ندای سبز آزادی داده  است،  به گفته مهدی کروبی راهپیمایی دوشنبه هفته آینده میزان واقعی حمایت مردم ایران از قیام مردم مصر و تونس را نشان خواهد داد. ضمن اینکه نحوه رفتار حکومت با برپا کنندگان تظاهرات روز ۲۵ بهمن، هم راستی آزمایی ادعاهای حکومت ایران در حمایتش از قیام مردم مصر و تونس خواهد بود.
در ادامه این گفتگو مهدی کروبی قیام مردم مصر و تونس علیه حکومتهای خودکامه این کشورها را آیینه ای تمام نما از اعتراضات مسالمت آمیز مخالفین نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران دانست و گفت: " جنبش مردم مصر و تونس، جان دوباره ای به کالبد جنبش سبز ایران دمیده است که سال گذشته به شدیدترین نحو ممکن توسط حکومت سرکوب شد."
رئیس سابق مجلس شورای اسلامی در ادامه این گفتگو ضمن تاکید بر این نکته که هر نوع رویدادی که به پیروزی مردم مسلمان خاورمیانه علیه حکومتهای خودکامه آنان منجر شود به نفع جنبش سبز ایران است اظهار داشت: " چنانچه دولت با برگزاری راهپیمایی هواداران جنبش سبز برای حمایت از مردم مصر و تونس موافقت کند، مردم ایران در روز دوشنبه به جهانیان نشان خواهند داد که جنبش سبز نه تنها زنده است بلکه همچنان پویا و استوار به سوی آرمانهای رهایی بخش خود گام بر می دارد. در صورت همراهی حکومت ما شاهد قدرت واقعی جنبش سبز در روز دوشنبه ۲۵ بهمن خواهیم بود. "
یکی از دو رهبر برجسته جنبش سبز ایران با تاکید بر این نکته که این روزها تمام رسانه های دولتی تلاش می کنند تا جنبش مردم مصر و تونس را قیام اسلامی بدانند گفت: " رسانه های حکومتی در ایران سعی دارند تا ریشه های این اعتراضات را در مقابله دولتهای غربی با گروههای اسلامی جستجو کنند و مشخصن به تقابل دولتهای غربی با گروه سیاسی اخوان المسلمین اشاره می کنند و همین رویکرد آنها باعث می شود تا حکومت بهانه ای برای مخالفت با این راهپیمایی نداشته باشد. "
امری که به گفته مهدی کروبی موجب تامین امنیت کسانی که قصد دارند در روز دوشنبه ۲۵ بهمن در میدان آزادی تجمع مسالمت آمیزی داشته باشند، توسط نیروهای نظامی و امنیتی، خواهد شد.
او در ادامه این گفتگو به خبرنگار نیویورک تایمز گفت: " اگر حکومت اجازه برپایی این تظاهرات را به هواداران جنبش سبز ندهد، معنایش این خواهد بود که آنها بر خلاف شعارها و ادعاهای خود مبنی بر حمایت از مردم مصر و تونس، عمل می کنند و مواضع آنها در مواجه با رخدادهای اخیر کشورهای مصر و تونس و دیگر کشورهای مسلمان منطقه، صادقانه نیست. "
مهدی کروبی در این گفتگو در مواجه با این سئوال که آیا جنبش سبز ایران به نوعی دچار سرخوردگی شده است گفت: " هواداران جنبش سبز در ایران مطالبات اصلی خود که شامل آزادی بیان، آزادی اجتماعات و برگزاری یک انتخابات آزاد می شود را همچنان از طرق مختلف دنبال می کنند و به این ترتیب اطلاق سرخوردگی به این جنبش بی معناست. "
دبیر کل حزب اعتماد ملی در ادامه با اشاره به محدودیتهای سنگینی که ماموران حکومتی برای او و میرحسین موسوی یکی دیگر از رهبران جنبش سبز وضع کرده اند، از ملاقات دو باره خود با آخرین نخست وزیر ایران طی یک هفته گذشته خبر داده است و بر این نکته تاکید کرده است که هر دوی آنها خواستار برپایی یک راهپیمایی آرام و همراه با سکوت در روز دوشنبه ، ۲۵ بهمن در میدان آزادی شده اند.
کروبی در این گفتگو پیروزی مردم مصر را دستاوردی بزرگ برای جنبش سبز ایران دانسته و معتقد است که در صورت پیروزی مردم مصر ، فشار سنگینی متوجه حکومت ایران خواهد شد. چرا که علاوه بر ترکیه مردم جهان شاهد پای گیری یک حکومت اسلامی دیگر که به دموکراسی احترام می گذارد، در منطقه خواهند بود.
کروبی گفت: " پیروزی مردم مصر نشان خواهد داد که حکومت ایران، نسبت به آرمانهای اصلی انقلاب ۵۷ که اساس آن برگزاری انتخابات آزاد و احترام به حق تعیین سرنوشت توسط خود مردم با استفاده از مکانیزم انتخابات است، پسرفت داشته است نه پیشرفت. "

با این همه به عقیده رئیس سابق مجلس شورای اسلامی که معتقد به تقلب در نتایج انتخابات ریاست جمهوری در دو دوره گذشته است، شکست مردم مصر تاثیر چندانی بر روند حرکت جنبش سبز در ایران نخواهد گذاشت .او می گوید: " البته شکست مردم مصر می تواند بر جنبش سبز ایران هم تاثیر بدی بگذارد اما این تاثیر آنقدر قوی نیست که حرکت آزادی خواهانه ما را متوقف کند. چرا که آزادی و آزادی خواهی از اصلی ترین خواسته های مردم ایران است و آزادی یکی از اصلی ترین وعده های انقلاب ۵۷ ایران بود که هنوز محقق نشده است. "



0 comments:

ارسال یک نظر