مادر هنگامه شهیدی در نامه ای به دخترش نوشته است: من هیچ وقت کسانی که تو را به حبس کشادند نفرین نخواهم کرد؛چراکه نفرین نشانگر اوج درماندگی است و دختر من هنوز سرفراز و فاتحانه سرش رابالا گرفته است.
به گزارش تا آزادی روزنامه نگاران زندانی، متن نامه مادر هنگامه شهیدی به شرح زیر است:
دراوایل شب خوابت را می دیدم که بیدار شدم. در خواب دیدم که با یک چادر سبز باز گشته ای و من با تو از ناگفته ها سخن می گفتم.دخترم تقدیر تو تقدیر همه کس نیست. اکنون که من بیدارم تو در ظلمکده اوین خفته ای .خسته و بیمار هستی. می خواهی بخوابی. آری بخواب هنگامه عزیزم که دیر است. اگر پلکهای زیبایت را بر روی هم نگذاری ظلمات این روزگار بدجوری دیدگانت را آزار خواهد داد.هنگامه جان به مادرت بگو وقتی در آن ظلمکده می خوابی چشمانت به شب نمی گوید که شب از "پارمیس" تو خالیست مادرجان ؟
عزیزکم هیچ مگذار که وجودت تسلیم شود واین تسلیم با نفرین به کسانی که ما را از هم جدا کردند آمیخته شود. شبهای ما از تو خالیست وشبهای تو هم از ما خالیست وشبهای خفاشانی که در ساعت ۲ نیمه شب طعمه هایشان را شکار می کنند از همه ما خالی تر است. عزیزکم یادم می آید که هر سال در را مشتاقانه می کوبیدی و به سمت من و پدرت می دویدی و می گفتی:"باز هم شاگرد اول شدم". امااز سال گذشته که بیگناه و به جرم "دانستن"تو را به دخمه های ۲۰۹ بردند آرزو می کردم کاش دختری بی استعداد بودی که اگر روزی می دانستم عاقبت شاگرد اول شدن در دوران تحصیل و دانشگاه یعنی ختم به زندان اوین شاید مسیر دیگری را برای زندگی ات پایه گذاری می کردم. اما من هیچ وقت کسانی که تو را به حبس کشادند نفرین نخواهم کرد؛ چراکه نفرین نشانگر اوج درماندگی است و دختر من هنوز سرفراز و فاتحانه سرش رابالا گرفته است.
در روزی که تو را دستگیر کردند صدای فریاد سگها شب را در اعماق من و پدرت بیدار کرد.هنگامه!هنگامه!در آن لحظه های عذاب آفرین من و پدرت در کنارت بودیم. فقط دیواری میان ما فاصله بود دیواری بلند و خاردار اوین!دخترم همیشه ایران را سخت و بی حساب دوست داشتن محکومیت توست. باکت از دنیا نباشد که می گذرد حتی اگر بد گذرد.تو بار خفت نکشیدی و منت و ذلت.توآزادی را تکدی نکردی با اینکه سنگین ترین دردها ی اسارت را داشتی.
پس سرت را بالا بگیر که دیوار های اوین هم زندانی بودن تو را به سخره گرفته اند.با رفتن به جنگهای افغانستان و عراق به عنوان تنها زن روزنامه نگار ایرانی و حرام کردن خودت برای بشر و حقوق بشر ثابت کردی مانند همیشه این بار نیز مظهراستقامت ،مقاومت، ایستادگی و شجاعت خواهی ماند.بانوی اوین!حال که ۳۵ سالگیت در" شبه جزیره اوین" جاودانه شد دومین سالروزخبرنگاردر زندان بر تو و همکارانت مبارک مادر جان!اکنون تنها تو می توانی اثبات کنی که ما دوباره بنا خواهیم کرد. زندگی یکسره صحنه بازیست اما بدان تو برای بازیهای حقیر آفریده نشده ای.
تو امروز بر فرازی ایستاده ای که می توانی هزار راه را ببینی و دیدگان تو به تو امان می دهند که راهها را تا اعماقشان نظاره کنی. همه دوستانت به من گفته اند سلامشان را به تو برسانم. بیدار شو! هنگامه من و پدرت لبریز از گفتنیم. باید اینجا روبروی ما بنشینی و گوش کنی .درست است که آنجا ماندنت دل ما را می سوزاند اما بدان که غرور من و پدرت را آبیاری می کند…
0 comments:
ارسال یک نظر