بدترين زمينه براي شكل‌گيري ريا



عباس عبدي

مي‌گويند كنّاسي (كساني كه در گذشته چاه‌هاي فاضلاب را تخليه مي‌كردند) از بازار عطاران عبور مي‌كرد كه بوي عطر به مذاق او سازگار نيفتاد و حالش بهم خورد. كسي كه شغلش كنّاسي باشد، پس از مدتي حس بويايي او چنان به بوي محيط عادت مي‌كند و با بوهاي ديگر بيگانه مي‌شود كه در بازار عطاران غش كرده و حالش بهم مي‌خورد.

واقعيت اين است كه ما در جامعه‌اي زندگي مي‌كنيم كه فضاي رفتاري آن آكنده از برخي خصايل منفي از جمله «ريا»ست و اگر به دليلي اين امكان براي ما فراهم شود كه در جوامع ديگري كه فاقد اين ويژگي منفي هستند، قرار بگيريم و بخواهيم زندگي كنيم، احتمالاً ارتباطات اجتماعي ما دچار اختلال مي‌شود و قادر به ایجاد ارتیاط با دیگران نخواهیم شد.

اينكه ما به فكر جلوگيري از خسارات زلزله احتمالي در تهران بيافتيم، مي‌تواند نشان از آينده‌نگري و مسئوليت‌پذيري باشد، مشروط بر اينكه همزمان اقداماتي را براي جلوگيري از پديده‌هايي انجام دهیم كه رخدادن آنها قطعي بوده و هر روز خسارات فراوان‌تري از زلزله 7 يا حتي 8 ريشتري وارد مي‌كند و يكي از پديده‌ها، «ريا» است كه مثل آتش به جان خرمن دين و اخلاق و ملک و مملکت مي‌افتد.

ريا به شكل‌هاي گوناگون متجلي مي‌شود، و بحث درباره علل و عوامل بروز ريا در جامعه، در قالب يك يادداشت نمي‌گنجد، از اين رو به طرح يكي دو زمينه كه مشوق رفتار رياكارانه است اكتفا مي‌شود. مبناي غالب رفتار آدمي، جلب منفعت و دفع ضرر است، اما تا هنگامي كه نفع و ضرر هر عملي بر مدار عقلايي قرار داشته باشد، طبعاً ريا شكل نمي‌گيرد، اما هنگامي كه نفع و ضرر از اين مدار خارج شد، به هر ميزاني كه از اين مدار دور باشد، رياكاري نيز رواج مي‌يابد. براي نمونه اگر يك ورزشكار خوب بازي كند يا مربي موفقي داشته باشیم، طبعاً براساس عقل و منطق، آنان شانس بيشتري براي انتخاب در تيم ملي دارند و به طور عادي دريافت مادي بيشتري هم نصيبشان مي‌شود. اما اگر ملاك ارتقاي آنان و پرداخت منفعت اموري غير ورزشي و مثلاً ديني باشد، در اين صورت خواهيم ديد كه برخي از آنان براي كسب جايگاه بالاتر و در نتيجه منفعت بيشتر، متوليان هيأت‌هاي مذهبي مي‌شود، در حالي كه تناسب چنداني ميان واقعيت وجودي آنان و آنچه كه به آن تظاهر مي‌كنند وجود ندارد. وقتي كه شيوه عيارسنجي هر رفتاري مخدوش شود، رياكاري رفتار غالب مي‌شود. از امام علي (ع) پرسيدند كه بهترين شاعر عرب كيست، امام به درستي و دقت پاسخ داد، گرچه آنان در يك ميدان مسابقه نداده‌اند كه بتوان يكي را بر ديگري برتري داد، اما اگر چاره‌اي در انتخاب نباشد، امرالقيس آن پادشاه گمراه و تبه‌كار، بهترين شاعر عرب است. به عبارت ديگر امام در تعيين بهترين شاعر به ملاك‌هاي ايمان و كفر، تعهد و بي‌تعهدي آنان اشاره‌اي نمي‌كند، و اگر مي‌خواست به بهترين شاعر جايزه دهد، لزوماً يكي از شعراي طرفدار خود را به عنوان شاعر برتر انتخاب نمي‌كرد يا امرالقيس را هم از شاعری خلع نمي‌كرد و نام او را از ميان شعراي عرب خط نمي‌زد، اگر چنين مي‌كرد، هر بي‌مايه‌اي براي كسب برتري و رسيدن به جايگاهي كه شايسته او نيست به مديحه‌سرايي امام مشغول مي‌شد و رياكاري اوج مي‌گرفت، همچنان كه شعراي درجه چند در دربار غزنويان كه مدح سلطان محمود را مي‌گفتند نفع مادي مي‌بردند، اما فردوسي از اين نفع مادي محروم بود، و شعراي دربار بودند كه مروج ريا و رياكاري و دروغ و نيرنگ مي‌شدند و فردوسي در جهتي ديگر حركت مي‌كرد.

با طرح مثالي ديگر به فهم بهتر مسأله كمك مي‌كنم. اگر كسي ماليات ندهد يا چراغ قرمز را رد كند، حكومت با تعيين جريمه مالي يا زندان او را مجازات مي‌كند. هم‌چنين اگر كسي از نظر پرداخت ماليات يا رعايت مقررات رانندگي رفتار قانون‌مند و محترمانه‌اي داشته باشد، مورد تشويق قرار مي‌گيرد. اما در هر دو حالت شيوه تنبيه يا تشويق معقول است (مثل گرفتن يا پرداختن پول)، اما اگر كسي ماليات ندهد، هيچگاه مدرك دانشگاهي او يا نمره درسي‌اش را كم نمي‌كنند، زيرا مدرك و نمره معرف چيزي (دانش) در وجود شخص است كه با وجود آن در فرد نمي‌توان اين مدرك را باطل يا نمره را كم كرد. همچنان كه اگر كسي در پرداخت ماليات خوش‌حساب باشد، نمي‌توان به عنوان تشويق، به او مثلاً يك مدرك دكتراي پزشكي داد!! اگر چنين وضعي رخ دهد، رفتار رياكارانه براي كسب موقعيتي كه فرد در شرايط عقلايي نمي‌تواند به آن برسد، آغاز مي‌شود.

نكته ديگر تمايز قايل نشدن ميان رفتار و عقيده است. مثلاً وقتي كه حكومت اعلام مي‌کند كه از چراغ قرمز رد نشويد، در غير اين صورت مجازات خواهيد شد؛ فقط درصدد ارايه الگوي رفتاري مناسب در جامعه است تا نظم اجتماعي حفظ شود. در اينجا اگر يك نفر اصلاً اعتقادي به توقف پشت چراغ قرمز نداشته باشد، اما در عمل اين دستور را رعايت كند، هيچگاه جريمه نخواهد شد و برعكس اگر كسي صد درصد به اين قاعده عقيده داشته باشد، اما به هر دليلي از آن تخطي كند جريمه مي‌شود. البته جامعه مطلوب، جامعه‌اي است كه مردم هم معتقد و هم ملتزم به اين قاعده باشند. ولي در هر حال حكومت در اين مرحله فقط به التزام عملي كار دارد، و نزد مردم تحکیم اعتقاد از مسير ديگري شكل مي‌گيرد. اما اگر در يك جامعه ديديم كه براي اعتقادات مردم هم امر و نهي تعيين شود، اين وضع بي‌ترديد منشاء شكل‌گيري گسترده ريا خواهد بود.

اين روزها چون بحث حجاب مجدداً مطرح شده است، با مثالي از حجاب به فهم مطلب كمك خواهد شد. رعايت حدي از پوشش (اعم از پوشش زن يا مرد) برحسب هر جامعه‌اي مساله‌اي ضروري و قانوني است. حدود اين حد، معطوف به رعایت و حفظ نظم و عفت عمومي است كه در جوامع مختلف متفاوت است. تعيين اين حد ربطي به عقايد افراد ندارد. مثلاً در بسياري از كشورها اگر فرد يا افرادي نزد خود معتقد باشند كه لخت بودن در خيابان مشكلي ندارد، صرفاً يك عقيده است، پليس كاري به اين عقيده ندارد، اما به دليل قانون و رعايت نظم يا عفت عمومي، افراد لخت را دستگير و مجازات مي‌كنند. تعيين چنين حدي برحسب مقتضيات جامعه ايران نيز امري پذيرفتني و معمول است. اما اگر اين حد و حدود به نحوي تعريف شود كه عقيده فرد را هدف قرار دهد، و بخواهد با آن انديشه و فكر خاصي را تحميل كند، در اين مرحله شاهد بروز ريا خواهيم شد، و افراد خواهند ‌كوشید که براي گريز از هزينه‌هاي در نظر گرفته شده، خود را طوري معرفي كنند كه نيستند. بدترين حالتي كه مشوق ريا خواهد شد، وقتي است كه هم ميان عقيده و عمل تمايز قايل نشويم، و هم براي رفتارهاي مردم هزينه و فايده غير معقول در نظر بگيريم. مثل آنكه از يك طرف ضرورت حفظ حجاب را فراتر از نظم اجتماعي و عفت عمومي تعريف كنيم، و از سوي ديگر براي مقابله با تخطي‌كنندگان از دستورات صادره، نمره‌هاي درسي آنان را كم يا زياد كنيم!؟

6-3-1389

0 comments:

ارسال یک نظر