مادر مهدی محمودیان از کهریزک می گوید؛ درخواست عفو نمی کنیم

بازداشتگاه کهریزک اگرچه پس از افشای تجاوزها و شکنجه ها، به دستور مقام رهبری جمهوری اسلامی تعطیل شده است اما پرونده افشاگران کهریزک همچنان مفتوح است و این بازداشتگاه همچنان از میان شهروندان ایرانی، قربانی می گیرد. 

پیش از تعطیل شدن کهریزک و گزارش رسمی مجلس شورای اسلامی مبنی بر کشته شدن چهار زندانی در  این بازداشتگاه، روزنامه نگارانی که نسبت به افشای این خشونت ها و شکنجه ها خبررسانی کرده بودند، خود بازداشت و ماه ها تحت فشار و شکنجه قرار گرفتند تا مجبور شوند وجود شکنجه و تجاوز در کهریزک را انکار کنند.

مهدی محمودیان نخستین کسی بود که قبل  از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران،  درباره اعمال روش های غیرانسانی و غیرقانونی با متهمان در بازداشتگاه کهریزک اطلاع رسانی و پس از انتخابات نیز وی در رسانه های مختلف در مورد شکنجه و اعمال خشونت در کهریزک افشاگری کرده  بود.

اینک نزدیک به ده ماه است که این روزنامه نگار خود در زندان است و تحت شدید ترین فشارها قرار گرفته است تا آنجا که به گفته مادر این روزنامه نگار دربند؛ «  مهدی محمودیان  را به مدت هشت ساعت و صرفا با یک زیرپیراهنی در دمای بیش از ده درجه زیر صفر اوین در فضای باز نگه داشتند و نتیجه این عمل غیرانسانی این شد که وی  به بیماری عفونت ریه ، مشکلات شدید تنفسی و مشکلات دیگری از قبیل خون دماغ و ناراحتی‌های کلیوی مبتلا شده و تا کنون چندین بار در زندان بی هوش شده است.

 حداد عادل نماینده تهران در مجلس هشتم به تازگی گفته است: حادثه كهریزك قابل مقایسه با شكنجه‌های قبل از انقلاب نیست. زاکانی نماینده دیگر تهران نیز به زندانیان پیشنهاد داده است تا ضمن نامه به آیت الله خامنه ای و درخواست عفو از رهبری جمهوری اسلامی شرایط آزادی خود را مهیا کنند 

با فاطمه الوندی، مادر مهدی محمودیان در مورد وضعیت فرزند او که افشاگر اعمال خشونت در کهریزک بوده است در این زمینه گفتگویی انجام شد که در پی می آید:


خانم الوندی! برخی از نمایندگان مجلس نسبت به وضعیت زندان ها و بازداشتگاه ها در  مقایسه با زندان های پیش از انقلاب ابراز رضایت کرده و از طرفی هم  پیشنهاد داده اند اگر زندانیان درخواست عفو از رهبری بکنند، ممکن است نسبت به وضعیت آنان تجدید نظر شود؟ به عنوان مادر یک روزنامه نگار زندانی که فرزند شما طی نه ماه زندان هنوز به یک مرخصی چند روزه هم نیامده است آیا موافق هستید به این پیشنهاد عمل کنید؟

 ما در خواست عفو نداریم، اجرای قانون و رعایت حقوق انسانی تنها خواسته ماست. فرزند من و بقیه جوانان دلشان برای مملکت و مردم می سوخت  و می خواستند آبروی همین کشور را حفظ کنند، حالا برای چه چیزی باید درخواست عفو بکنند؟ با تذکر امثال فرزندان من، خودشان تصمیم گرفتند کهریزک را تعطیل کنند پس چرا فرزندان ما را به جرم حقیقت گویی در مورد این بازداشتگاه تحت فشار قرار داده اند و می گویند درخواست عفو کنید؟

به هر حال آقای زاکانی نماینده تهران گفته است، برخی  از زندانیان تاکنون ابراز پشیمانی  کرده اند و درخواست عفو از رهبری جمهوری اسلامی نوشته اند.

تا جایی که من اطلاع دارم، مادران و همسران و خانوادهای دیگر زندانیانی که من آنها را از نزدیک می شناسم، هرگز درخواست عفو نکرده اند، ظاهرا خودشان پیشنهاد عفو می دهند، خودشان هم درخواست عفو درست می کنند و بعد خودشان هم خبرش را می دهند، وگرنه  همین گروهی که من می شناسم می گویند اگر فرزندان شان گناهکار هستند و یا جرمی مرتکب شده اند، باید تاوانش را  پس بدهند. ولی اگر افشا کردن حقیقت و نوشتن از ظلمی که به مردم می رود جرم است، اگر اطلاع رسانی از واقعیت ها و حفظ آبروی کشور جرم است، پس چرا آنقدر در تلویزیون شان تبلیغ راه امام حسین را می کنند و جوانان را به ایستادگی و مقاومت و دفاع از حقیقت دعوت می کنند؟ خواسته ما همان است که گفتم. ما درخواست عفو نداریم، قانون را اجرا کنند.   

آیا ممکن است سخت گیری دستگاه قضایی در مورد مهدی محمودیان ربطی به اطلاعات او در مورد کهریزک گذشته داشته باشد؟

 خودشان بهتر از همه می دانند که فرزند من و دوستان دیگرش که این روزها به همین دلایل مشابه در زندان هستند، به جز افشای حقیقت کاری نکرده اند.  وقتی مهدی هنوز دستگیر نشده بود، خدای ما شاهد است که چه مادرانی به او زنگ زدند و در مورد فاجعه کهریزک به او پناه آوردند. یک بار مادر یک دختر جوان به منزل ما زنگ زد و با گریه التماس می کرد تا کسی به دادشان برسد. می گفت دختر او بعد از آزاد شدن از کهریزک سه بار دست به خودکشی زده است، التماس می کرد که تا یک روزنامه نگار کمک کند و راهی پیش رویش بگذارد. می گفت دخترم می گوید دیگر نمی خواهد زندگی کند. سه جوان دیگر نیز همین وضع را داشتند. بلایی که در کهریزک سرشان آمد، مجبورشان کرده بود که به مرگ فکر کنند. می گفتند نمی توانیم در چشم های خانواده مان نگاه کنیم، نمی توانیم در این اجتماع راه برویم. مهدی همه زندگی اش را وقف آنها کرده بود تا راهی پیدا کند که یک نفر به دادشان برسد، اینها جوان های همین کشور بودند. تلفن های ما همه کنترل است و رفت و آمدها را هم که زیر نظر دارند پس می دانند که فرزند من جز آنکه برای رسوا نشدن نظام و برای حفظ آبروی کشورش زحمت کشید کاری نکرد. به چه گناهی باید نه ماه در زندان باشد و هیچ کس هم به داد ما نرسید.

خانم الوندی، بسیاری از خانواده ها با فضای رعب و وحشت ایجاد شده مانع از فعالیت و مشارکت سیاسی فرزندان خود می شوند، شما پیش از آنکه مهدی در مورد ماجرای کهریزک خبر رسانی کند در جریان بوده اید؟

 بله در جریان بودم . ولی این مال چند سال پیش بود که وقتی مهدی می گفت در کهریزک روش های غیرانسانی اعمال می شود و من باید چیزی بنویسیم، به او گفتم تو ننویس مادر، تو بچه داری، فردا یک بلایی سرت بیاید جواب بچه را چه بدهیم؟ مهدی می گفت: جواب وجدانم را چه بدهم، به او می گفتم، تو وضع خانواده ما را می دانی ، ما با چه بدبختی تو را بزرگ کرده ایم، نمی توانم ببینم زندگی ات ویران شود. مهدی اصرار داشت و می گفت اگر هر کسی فقط به خودش و بچه هایش فکر کند، دیگر  کسی برای از بین بردن ظلم کاری نمی کند، می گفت اگر همین استدلال را قبول کنیم که اصلا امام حسین هم می ماند کنار بچه هایش و با یزید مبارزه نمی کرد.وقتی من می بینم که هم وطنم دارد در یک بازداشتگاه عذاب می کشد، چطور می توانم ساکت باشم و هیچ نگویم. مهدی مرا قانع کرد و حال و روز امروز ما هم همین است که حالا خودش در زندان دارد عذاب می کشد و هیچ کس هم پاسخگو نیست.  

 شنیدیم که شما از جمله مادرانی هستید که بیش از  چهل نامه به دادستان تهران نوشته اید، درخواست شما چه به بوده است و واکنش های دادستانی تهران چگونه بود؟

 من فقط در مورد مریضی، مشکلات درمانی و فراهم شدن امکان ملاقات مهدی با دختر هفت ساله اش سی-چهل نامه برای دادستانی تهران نوشته ام. به هیچ کدام از نامه هایم جواب نداده اند. اصلا نمی شنوند، بعضی ها که می شنوند هم عمل نمی کنند.

دیدار حضوری با دادستان تهران نداشته اید؟

 فقط یک بار که آن هم نتیجه ای نداشت. مهدی هنوز از مشکلات تنفسی رنج می برد. خودش که چیزی به من نمی گوید تا ناراحتم نکند، اما دوستانش می گویند، هشت بار در زندان به دلیل مشکلات تنفسی بیهوش شده است.  خودشان وقتی وضعیت اضطراری مهدی را دیده اند، تصمیم گرفتند که او را به بیمارستان طالقانی منتقل کنند. مهدی را با دستبند و پابند به بیمارستان بردند، جلوی بیمارستان مهدی به آنها گفت؛ پاهایم را باز کنید، من آدم کش نیستم، فراری هم نیستم،   پس فقط با دستبند حاضرم به بیمارستان بروم، وقتی آنها قبول نکردند مهدی هم نپذیرفت که با پابند برای تست آسم به بیمارستان برود و ناگزیر او را با همان شرایط برگرداندند به زندان برگرداندند، یک بار هم که در زندان آنقدر او را مورد ضرب و شتم قرار دادند که تصویر صورت خونین او هم در همه سایت ها منتشر شد اما باز هم انگار هیچ کسی نخواست بشنود که در زندان های کشور چه می گذرد.

دختر هفت ساله مهدی در این نه ماه چند بار موفق به دیدار با پدر شده است؟

چهار پنج بار ملاقات حضوری گرفته ایم و زینب وقتی پدرش را ملاقات کرد، از زندان تا خانه فقط بی قراری می کرد . روزهای اول که بچه دچار افسردگی شدید شده بود و این روزها هم مدام برای پدرش دلتنگی می کند. نوه هفت ساله مان جلوی چشم مان بال بال می زند و ما هیچ کاری از دست مان بر نمی آید، پدرش در یکی از ملاقات های حضوری به زینب گفت؛ دوست داری چه اسباب بازی برایت بخرم، زینب فقط  با گریه به او جواب داد؛ هیچی، توفقط برگرد خانه من قول می دهم هیچ وقت اسباب بازی نخرم. از زندان تا خانه فقط زار می زند و ما مانده ایم که چگونه در یک کشور اسلامی یک کودک هفت ساله  را فقط برای حقیقت گویی پدرش اینچنین عذاب می دهند.

پس با توجه به بسته بودن همه روزنه های پیگیری و پیشنهادی که برخی از نمایندگان مجلس به منظور درخواست عفو و بهبودی وضعیت زندانیان داده اند، به عنوان پرسش آخر می خواهم بدانم به هیچ وجه چنین درخواستی ندارید؟

پدر من یک دهقان بود، من فرزند همان پیرمرد دهقانی هستم که با زحمت نان آور خانه ما بود، پدر مهدی هم با زحمت فرزندش را بزرگ کرده است و تا امروز که به این سن رسیده ایم، از کسی برای حق مان خواهش و تمنا نکرده ایم، من فقط به مسولین می گویم، شما که می گویید آزادی بیان در ایران وجود دارد، شما که می گویید ایران آزادترین کشور جهان است، اگر امروز  به داد فرزند من و جوانان دیگر این مملکت نرسید، فردا در دادگاه عدل الهی حق مان را از آنها می گیریم اما حاضر نیسیتم برای جرمی که می دانم فرزند ما مرتکب نشده است، عفو بخواهیم. کسانی که باید درخواست عفو بکنند همان ها هستند که با آبروی کشور بازی کرده اند .
 
(مسیح علی نژاد؛ جرس)

0 comments:

ارسال یک نظر