مسیح علی نژاد -
ما صدر نشین اخبار جهانیم. ما رکورد را شکسته ایم . ما اینک شهروندان تنها کشوری هستیم که صاحب تحریریه ای در زندان شده ایم. تحریریه دربندان. تحریریه ای با برگزیده ترین سردبیران، روزنامه نگاران، عکاسان و خبرنگاران حوزه های خبری در زندان ایران تشکیل شده است. ما برای دنیا یک مثال ناب ایم از تحمل نداشته، از صبر بر بادرفته و از وقاحت ازحد گذشته . آنگاه که رییس دولت غیرقانونی مان تنها یک جا دادش از بیدادی که بر روزنامه نگاران می رود در می آید. یک روز پس از حکمی که برای خبرنگار پارلمانی سابق کیهان و مدیرعامل برکنارشده ایرنا صادر می شود ناگهان احمدی نژاد، بازیگر معروف ایران، در کسوت یک دیکتاتور کوچک بر پرده تئاتر همیشگی اش ظاهر می شود و با تمام وجود از آزادی نداشته مان دفاع می کند و قوه قضاییه را دیکتاتور می خواند.
آنقدر تعداد روزنامه نگاران بازداشت شده و احضار شده و آزاد شده و در انتظار دادگاه مانده زیاد است که نمی توان یک یک آنان را در این مقال کوتاه نام برد و نگران از قلم افتادن همه صاحبان قلم نبود. اما می شود با یک اشاره کوتاه به سوابق برخی از آنان اشاره کرد تا روشن شود روزنامه نگاران و عکاسان و سردبیران و خانه به دوشان خانه خبر این روزها در اوین چه روزنامه نابی را برای انتشار در تاریخ، صفحه بندی می کنند.
بدرالسادات مفیدی، سالها خاک خانه خبر خورده است و نامش برای هیچ کس اگر آشنا نباشد بی شک برای نمایندگان و قانونگذاران مجلس آشناست که این روزها خانه را آب ببرد آنها را هم خواب می برد و از سنگ علف صدا در آمده اما از آنها که در کسوت اصولگرایی همه اصول های اخلاقی یک کشور را برباد می دهند صدایی در نمی آید.
احسان مهرابی، خبرنگار دیگر حوزه پارلمان است که سالها با همین نمایندگان در راهروهای مجلس بوده است و هیچ کس اگر نداند آنها خوب می دانند که روزنامه نگاری را تنها حرفه و شیوه برای اصلاح می دانست و پا فراتر از خطوط قرمز تعیین شده در همان قانون نیم بند جمهوری اسلامی نگذاشت.
محمد داوری سالیان دور در همبستگی قلم زد و بعد ها با اجازه شیخ مهدی کروبی مستند از شکنجه شدگان زندان مهیا می کرد برای انتشار در سایت حزب اعتماد ملی و اینک همه اندوخته حاصل از حرفه پرخطر او به او امکان پرداخت وثیقه را هم نمی دهد تا به یک مرخصی چند روزه بیاید.
اکبر منتجبی، خبرنگار معتدل و میانه روی اصلاحات است که مقاله ها و مصاحبه های او در روزنامه هایی که با مجوز وازرت ارشاد همین دولت اجازه کار داشتند معرف اعتدال و اخلاق اوست و اکثریت کسانی که اینک در راس امور نشسته اند حداقل ساعتی را پای سوال های او نشسته اند و خوب می دانند که پرسشگری جرمی نیست که این روزها او ساعت ها پای سوال های بی پایان بازجویان بنشیند.
علی ملیحی روزنامه نگار جوانی که درس و دانشگاه را بهانه نکرد تا تنها گلیم شخصی خویش از آب برون کشد و دغدغه اصلاح نداشته باشد. می توانست نبیند، می توانست رنج نکشد و می توانست هیچ نگوید و امن باشد اما به جرم دیدن و پرسیدن و نوشتن در بند شده است.
وحید پوراستاد سردبیر جوان و آرام تحریریه های روزنامه های اصلاح طلب که علی رغم جوانی اش پدر یتیمان بود به گاه در به دری و خانه به دوشی و بیکاری و احضار و هزاران بلای مختص روزنامه نگاران..
کیوان مهرگان، شمس الواعظین، سعید لیلاز، کیوان صمیمی، زید آبادی، مزدک علی نظری، کوهیار گودرزی، امیر جزینی، سمیه مومنی ، زینب کاظم خواه، علی کلایی، احمد جلالی، امیر صادقی ، حسن ظهوری، مهسا جزینی و....
بر این لیست طویل باید نام روزنامه نگاران ناشناس تری که در وبلاگ ها و وب سایت ها فعال بوده اند را نیز در نظر گرفت و آنگاه قضاوت کرد که یک حاکمیت تا چه اندازه از خبررسانی واقعی ترسیده است که از یک طرف ترجیح می دهد اصحاب خبر را در داخل ایران به بند کند و از طرف دیگر برای آنکه نمایش دموکراسی نخ نمای خود را به اجرا در آورد نزدیک به دویست روزنامه نگار را از سراسر دنیا گلچین کند و برای آنان دعوت نامه ویژه حضور در ایران را بفرستد تا گزارش راهپیمایی بیست و دوم بهمن را از دریچه نگاه آنان به جهان مخابره کنند.
همه روزنامه نگارانی که برای عبرت سایر روزنامه نگاران و توقف اطلاع رسانی آزاد زندانی شده اند، بعد از مدتی رنج و مشقت سلول های انفرادی و بازجویی های طولانی مدت از زندان می رهند اما آنچه در این سناریو مهم است محبوس شدن روزنامه نگاران در زندان بزرگتری به نام ایران است.
علاوه بر اینکه بیش از شصت خبرنگار و روزنامه نگار و عکاس و سردبیر این روزها محبوس هستند صدها فعال خبری و اجتماعی و سیاسی دیگر نیز در زندان هستند و به همان اندازه صدها نفر دیگر نیز از زندان رها شده اند . رهایی نیم بند . رهایی نصفه. رهایی مشروط که نامش آزادی نیست.
حاکمیت پس از آنکه روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی و هنری را آزاد می کند، وثیقه های سنگینی را از آنان به گروگان می گیرد. تک تک زندانیان آزاد شده این روزها خانه های خود و وابستگان شان را در مصادره دستگاه قضایی کشور دارند . در این میان هستند زندانیانی که دشواری پرداخت وثیقه های سنگین وادارشان کرده است تا سند سه یا چهار واحد مسکونی خویشاوندان و دوستان خود را به دستگاههای امنیتی و قضایی تحویل دهند تا در مقابل از شرایط آزادی نیمه بهره مند شوند . با این توصیف آمار چشمگیری از املاک ایرانیان این روزها در مصادره حاکمیت است. حاصل رنج و زحمت خانواده های بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و اجتماعی در اختیار حاکمیت است.
اگر چه بسیاری از کسانی که به بند شده اند را از نزدیک می شناسم و می دانم که تلاشی برای خروج غیرقانونی از ایران نکرده اند و کماکان اصل را بر مبارزه به شیوه های قانونمند گذارده اند وبرخی از آنان کماکان بنای ترک وطن هم ندارند اما این سناریوی حاکمیت است که با دستگیری گسترده، گام بعدی را بردارد. با اسیر ساختن ایرانیان یا همان گروگان گرفتن شهروندان از طریق مصادره سندهای ملکی آنان، راه سرکوب داخلی را به شیوه مدرن تری اجرا می می کنند. یعنی به جای آنکه هزینه زندان را برای شمار گسترده زندانیان بپردازند، اسناد ملکی و حاصل رنج خانواده های بی پناه آنان را مصادره می کنند با این هدف که این آزادی مشروط کماکان می تواند سکوت سهمگینی را برای فعالان نیمه آزاد شده به همراه داشته باشد. . .
وقتی در قاموس دولت فعلی، منتقد نمونه یعنی، شریعتمداری، وقتی در قانون دستگاه قضایی با استناد به قانون اقدامات تامینی که قمه به دستان را به خاطرش محاکمه می کنند، روزنامه ها قلع و قمع می شوند باید هم منتقدان واقعی را مجرم بدانند واملاک و آمال آنان را هم با توجه به ذهنیت بیمارگونه خویش در اختیار گیرند. یعنی از یک سوی برای روزنامه نگاران و خبرنگاران و گزارشگران مدیحه سرای حاکمیت، بنگاه اقتصادی ساخته اند، تعاونی مسکن به راه انداخته اند و شغل ها و منصب های مهم طراحی کرده اند و از سوی دیگر جمعی دیگر از روزنامه نگاران همه آنچه که خود به دست آورده اند را هم در اختیار این حاکمیت قرار می دهند تا چند روزی در کنار خانواده خود به مرخصی بیایند.
این است تصویر کلی و کوتاه حاکمیت این روزهای ایران: مصادره املاک روزنامه نگاران و شهروندان معترض با هدف سکوت اجباری و فخر آزادی کذایی از طریق روزنامه نگاران درباری.. .
ما صدر نشین اخبار جهانیم. ما رکورد را شکسته ایم . ما اینک شهروندان تنها کشوری هستیم که صاحب تحریریه ای در زندان شده ایم. تحریریه دربندان. تحریریه ای با برگزیده ترین سردبیران، روزنامه نگاران، عکاسان و خبرنگاران حوزه های خبری در زندان ایران تشکیل شده است. ما برای دنیا یک مثال ناب ایم از تحمل نداشته، از صبر بر بادرفته و از وقاحت ازحد گذشته . آنگاه که رییس دولت غیرقانونی مان تنها یک جا دادش از بیدادی که بر روزنامه نگاران می رود در می آید. یک روز پس از حکمی که برای خبرنگار پارلمانی سابق کیهان و مدیرعامل برکنارشده ایرنا صادر می شود ناگهان احمدی نژاد، بازیگر معروف ایران، در کسوت یک دیکتاتور کوچک بر پرده تئاتر همیشگی اش ظاهر می شود و با تمام وجود از آزادی نداشته مان دفاع می کند و قوه قضاییه را دیکتاتور می خواند.
آنقدر تعداد روزنامه نگاران بازداشت شده و احضار شده و آزاد شده و در انتظار دادگاه مانده زیاد است که نمی توان یک یک آنان را در این مقال کوتاه نام برد و نگران از قلم افتادن همه صاحبان قلم نبود. اما می شود با یک اشاره کوتاه به سوابق برخی از آنان اشاره کرد تا روشن شود روزنامه نگاران و عکاسان و سردبیران و خانه به دوشان خانه خبر این روزها در اوین چه روزنامه نابی را برای انتشار در تاریخ، صفحه بندی می کنند.
بدرالسادات مفیدی، سالها خاک خانه خبر خورده است و نامش برای هیچ کس اگر آشنا نباشد بی شک برای نمایندگان و قانونگذاران مجلس آشناست که این روزها خانه را آب ببرد آنها را هم خواب می برد و از سنگ علف صدا در آمده اما از آنها که در کسوت اصولگرایی همه اصول های اخلاقی یک کشور را برباد می دهند صدایی در نمی آید.
احسان مهرابی، خبرنگار دیگر حوزه پارلمان است که سالها با همین نمایندگان در راهروهای مجلس بوده است و هیچ کس اگر نداند آنها خوب می دانند که روزنامه نگاری را تنها حرفه و شیوه برای اصلاح می دانست و پا فراتر از خطوط قرمز تعیین شده در همان قانون نیم بند جمهوری اسلامی نگذاشت.
محمد داوری سالیان دور در همبستگی قلم زد و بعد ها با اجازه شیخ مهدی کروبی مستند از شکنجه شدگان زندان مهیا می کرد برای انتشار در سایت حزب اعتماد ملی و اینک همه اندوخته حاصل از حرفه پرخطر او به او امکان پرداخت وثیقه را هم نمی دهد تا به یک مرخصی چند روزه بیاید.
اکبر منتجبی، خبرنگار معتدل و میانه روی اصلاحات است که مقاله ها و مصاحبه های او در روزنامه هایی که با مجوز وازرت ارشاد همین دولت اجازه کار داشتند معرف اعتدال و اخلاق اوست و اکثریت کسانی که اینک در راس امور نشسته اند حداقل ساعتی را پای سوال های او نشسته اند و خوب می دانند که پرسشگری جرمی نیست که این روزها او ساعت ها پای سوال های بی پایان بازجویان بنشیند.
علی ملیحی روزنامه نگار جوانی که درس و دانشگاه را بهانه نکرد تا تنها گلیم شخصی خویش از آب برون کشد و دغدغه اصلاح نداشته باشد. می توانست نبیند، می توانست رنج نکشد و می توانست هیچ نگوید و امن باشد اما به جرم دیدن و پرسیدن و نوشتن در بند شده است.
وحید پوراستاد سردبیر جوان و آرام تحریریه های روزنامه های اصلاح طلب که علی رغم جوانی اش پدر یتیمان بود به گاه در به دری و خانه به دوشی و بیکاری و احضار و هزاران بلای مختص روزنامه نگاران..
کیوان مهرگان، شمس الواعظین، سعید لیلاز، کیوان صمیمی، زید آبادی، مزدک علی نظری، کوهیار گودرزی، امیر جزینی، سمیه مومنی ، زینب کاظم خواه، علی کلایی، احمد جلالی، امیر صادقی ، حسن ظهوری، مهسا جزینی و....
بر این لیست طویل باید نام روزنامه نگاران ناشناس تری که در وبلاگ ها و وب سایت ها فعال بوده اند را نیز در نظر گرفت و آنگاه قضاوت کرد که یک حاکمیت تا چه اندازه از خبررسانی واقعی ترسیده است که از یک طرف ترجیح می دهد اصحاب خبر را در داخل ایران به بند کند و از طرف دیگر برای آنکه نمایش دموکراسی نخ نمای خود را به اجرا در آورد نزدیک به دویست روزنامه نگار را از سراسر دنیا گلچین کند و برای آنان دعوت نامه ویژه حضور در ایران را بفرستد تا گزارش راهپیمایی بیست و دوم بهمن را از دریچه نگاه آنان به جهان مخابره کنند.
همه روزنامه نگارانی که برای عبرت سایر روزنامه نگاران و توقف اطلاع رسانی آزاد زندانی شده اند، بعد از مدتی رنج و مشقت سلول های انفرادی و بازجویی های طولانی مدت از زندان می رهند اما آنچه در این سناریو مهم است محبوس شدن روزنامه نگاران در زندان بزرگتری به نام ایران است.
علاوه بر اینکه بیش از شصت خبرنگار و روزنامه نگار و عکاس و سردبیر این روزها محبوس هستند صدها فعال خبری و اجتماعی و سیاسی دیگر نیز در زندان هستند و به همان اندازه صدها نفر دیگر نیز از زندان رها شده اند . رهایی نیم بند . رهایی نصفه. رهایی مشروط که نامش آزادی نیست.
حاکمیت پس از آنکه روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی و هنری را آزاد می کند، وثیقه های سنگینی را از آنان به گروگان می گیرد. تک تک زندانیان آزاد شده این روزها خانه های خود و وابستگان شان را در مصادره دستگاه قضایی کشور دارند . در این میان هستند زندانیانی که دشواری پرداخت وثیقه های سنگین وادارشان کرده است تا سند سه یا چهار واحد مسکونی خویشاوندان و دوستان خود را به دستگاههای امنیتی و قضایی تحویل دهند تا در مقابل از شرایط آزادی نیمه بهره مند شوند . با این توصیف آمار چشمگیری از املاک ایرانیان این روزها در مصادره حاکمیت است. حاصل رنج و زحمت خانواده های بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و اجتماعی در اختیار حاکمیت است.
اگر چه بسیاری از کسانی که به بند شده اند را از نزدیک می شناسم و می دانم که تلاشی برای خروج غیرقانونی از ایران نکرده اند و کماکان اصل را بر مبارزه به شیوه های قانونمند گذارده اند وبرخی از آنان کماکان بنای ترک وطن هم ندارند اما این سناریوی حاکمیت است که با دستگیری گسترده، گام بعدی را بردارد. با اسیر ساختن ایرانیان یا همان گروگان گرفتن شهروندان از طریق مصادره سندهای ملکی آنان، راه سرکوب داخلی را به شیوه مدرن تری اجرا می می کنند. یعنی به جای آنکه هزینه زندان را برای شمار گسترده زندانیان بپردازند، اسناد ملکی و حاصل رنج خانواده های بی پناه آنان را مصادره می کنند با این هدف که این آزادی مشروط کماکان می تواند سکوت سهمگینی را برای فعالان نیمه آزاد شده به همراه داشته باشد. . .
وقتی در قاموس دولت فعلی، منتقد نمونه یعنی، شریعتمداری، وقتی در قانون دستگاه قضایی با استناد به قانون اقدامات تامینی که قمه به دستان را به خاطرش محاکمه می کنند، روزنامه ها قلع و قمع می شوند باید هم منتقدان واقعی را مجرم بدانند واملاک و آمال آنان را هم با توجه به ذهنیت بیمارگونه خویش در اختیار گیرند. یعنی از یک سوی برای روزنامه نگاران و خبرنگاران و گزارشگران مدیحه سرای حاکمیت، بنگاه اقتصادی ساخته اند، تعاونی مسکن به راه انداخته اند و شغل ها و منصب های مهم طراحی کرده اند و از سوی دیگر جمعی دیگر از روزنامه نگاران همه آنچه که خود به دست آورده اند را هم در اختیار این حاکمیت قرار می دهند تا چند روزی در کنار خانواده خود به مرخصی بیایند.
این است تصویر کلی و کوتاه حاکمیت این روزهای ایران: مصادره املاک روزنامه نگاران و شهروندان معترض با هدف سکوت اجباری و فخر آزادی کذایی از طریق روزنامه نگاران درباری.. .
0 comments:
ارسال یک نظر