به دلیل انکه از همکاری با جرس (چه اسم مخوفی هم دارد این رسانه فتنه
قبل از انتخابات به امید تغییر در وضع موجود و مشکلاتی که دولت اقتدار گرا برای مردم به وجود آورده بود، مردم با مشارکتی پر شور و آگاهانه پای صندوق های رای آمدند تا سرنوشتی که دولت اقتدارگرای احمدی نژاد به وجود آورده بود از بین ببرند. مشارکت بالای هشتاد درصد شد ولی از درون آن فردی بیرون آمد که مردم آمده بودند تا او رییس جمهور نباشد! بعد از انتخابات آن روی سکه مسئولین آشکار شد. دست های پشت پرده در عرصه ایران روشن شد. رهبر ایران که تا دیروز تصور می شد از میانه روان است کاملا به سمت افراطیون متمایل شد و هاشمی که تصور می شد در قتل های زنجیره ای دست داشته به عنوان منتقد رهبری در جامعه مطرح شد و معلوم شد که چرا آقای خامنه ای از تهمتهایی که به او زده شده است انتقاد نکرد و صحبتهایش را به بعد از انتخابات ۸۸ واگذاشت و حاضر نشد از دوست قدیمی خود زود تر حمایت کند.
معلوم شد که مجلس اصولگرای هشتم تا چه قدر به رای مردم نزدیک است و بر آمده از رای مردم است! اوایل که جنبش سبز شکل گرفت ۸ ماه قبل (قبل از انتخابات) موضوع نه احمدی نژاد بود و انتخاب میر حسین موسوی به جای احمدی نژاد در دستور کار بود. تبلیغات انتخابات شروع نشده بود که کارشکنی ها از سوی صدا و سیما و رهبری شروع شد. در پیام تبریک سال نو رهبری به ملت، موضوع مشکلات اقتصادی منتفی شد و گفته شد که هیچ مشکلی وجود ندارد و مسئولان از پس مشکلات بر آمده اند که این سخن باعث بهت و حیرت بسیاری از منتقدین اصولگرا و اصلاح طلب شد. چون حتی رییس دولت نهم هم به این صراحت در برابر مخالفینش اعلام موضع نکرده بود که رهبری اعلام موضع کرد. ولی رهبری هم خودش هم فکر نمی کرد حرفش را حتی اصولگرایان حامیش نپذیرند و فقط به عنوان یک حمایت از رییس دولت از آن یاد کنند.
این موضوع گذشت تا سفر به سنندج که آقای خامنه ای به طور واضح و آشکار صفاتی را به عنوان کاندیدای اصلح مطرح کرد که قبلاً توسط حامیان دولت مطرح می شد. و به کاندیداها (بخوانید اصلاح طلبان) گفت که چرا حرف های دشمن را تکرار می کنند (تقلب احتمالی در انتخابات و صیانت از آراء) این حمایت به حدی زیاد شد که صدای اصولگرایان را هم به صورت پنهانی در آورد و به هر کدام از اصولگرایان معتدل می رسیدی همان دیالوگ تکراری که «رهبری از همه دولت ها اینگونه حمایت میکنند» را تکرار می کردند. حالا بماند که همان از فردای انتخاب آقای خاتمی ما حمایتی اینچنینی از ایشان ندیدیدم و همان بعد از انتخاب ایشان تذکرات و نقدها شروع شد. ولی این گونه حمایتها با اصل دموکراسی و خط امام چگونه قابل جمع است.
صدا و سیما که رییس آن توسط رهبر انتخاب می شود نیز تبدیل به بنگاه تبلیغاتی اصولگرایان و جناح حاکم مبدل گردیده و اخبار مختلف سفرهای رییس جمهور و دولت را شبانه روزی و بی دریغ پوشش می داد و در بیست و سی حملات شدیدی را له اصولگرایان و علیه اصلاح طلبان مطرح می کردند.
اینها را نگفتم تا نبش قبر گذشته ها را کرده باشم بلکه خواستم به این نتیجه برسیم که مشکل اصلی ما تغییر رییس جمهور نبوده و نیست و خواسته های ما در سه اصل دموکراسی، آزادی، برابری و عدالت و اجرای حقوق بشر خلاصه می شود که مهندس میر حسین موسوی به خوبی در بیانیه خود به آن اشاره کرده اند. این که عده ای ابطال انتخابات را خواسته اصلی جنبش بدانند این درست نیست چون خود تقلب در انتخابات هم به همین مواردی که آقای میر حسین موسوی در بیانیه ی خود بیان کردند مربوط می شود و تا این موارد محقق نشود و این وضعیت موجود که اصلاح طلبان در اوج حملات قرارد دارند حل نشود میر حسین موسوی که در جناح چب و خط امامی است که هیچ اگر دکتر ابراهیم یزدی را هم رییس جمهور کنند! با این وضع مجلس، صدا و سیما و رهبری، نمی تواند کاری را انجام دهد.
حالا فرض کنیم انتخابات را باطل کرده اند (که به نظر من هر وقت آب سربالایی رفت و خرما در همدان رشد کرد رهبری هم خودش با دست خودش انتخابات را باطل می کند.) آیا در این وضعیت مجلس که خواهان اعدام موسوی است موسوی چگونه می خواهد کار کند؟ موسوی چگونه می خواهد کار کند که حتی نتواند یک فرودگاه بدون اذن اقتدارگرایان افتتاح کند و اگر افتتاح کند با جت آن را به زمین بنشانند! چگونه می خواهد مصوبه ای به مجلس بدهد که رای بیاورد. گیریم مجلس هم عوض شد حکم حکومتی اقا را چه می کنید؟ اصلا با صدا و سیما می خواهید چه کار کنید؟ خودتان قضاوت کنید که وقتی اجازه ندادند موسوی توسط آرا در انتخابات پیروز شود، حال خودشان می آیند موسوی را رییس جمهور کنند! آقای موسوی با بیانیه خود مشکلات اصلی یعنی پاسخ گو نبودن دولت و نبود آزادی و دموکراسی و … را به خوبی با بیانیه خود به تصویر کشید. به نظر من منظور موسوی عقب نشینی نبود بلکه پذیرفت:
- هر چند دولت توسط تقلب انتصاب یافته است ولی باید پاسخگو باشد. تاکید دارم که منظور از دولت در خطاب کردن احمدی نژاد همانجور معنی میدهد که شریف امامی دولت بود. فکر کنم دوزاری تان افتاده باشد.
- و مهمترین چیز از نظر من این بود که موسوی این پیام را می خواهد غیر مستقیم بدهد که کوچکترین اصول دموکراسی در ایران نیز اجرا نمی شود. و مشکل ما از جای دیگری است. به قول معروف خانه از پای بست ویران است و نیاز به اصلاح دارد. و مطالبات جنبش سبز از انتخابات فراتر رفته است. همان طور که ایشان در مصاحبه با تایم مواردی را ذکر کردند که اگر امروز آن را با این بیانیه تطبیق دهیم باز بیشتر دوزاری مان از بیانیه میر حسین می افتد.
- یکی دیگر از پیام های این نامه قدرت طلب نبودن موسوی بود. در ضمن این پیام را به اعضای جنبش داشت که مانند مریم رجوی نیست که دنبال قدرت خواهی باشد و خود را رییس جمهور بداند.
برادران من در جنبش سبز باید بدانند که موسوی خون شهدای جنبش سبز را پایمال نکرده است. بلکه جوهره و چکیده مطالبات مردم را از حکومت مطرح کرده است و نشان داده است که این که این دولت وجود دارد به خاطر نبود دموکراسی و پاسخگویی دولت و به اصطلاح خودمان ماست مالی اشتباهات دولت توسط نهاد های وابسته به رهبر و قوای بی استقلال عدلیه و پارلمان است. (همان مطلبی که کروبی در بی بی سی گفت: دولت را با زور نگه داشته اند.) و این مشکلات هم از اجرانشدن درست قانون به وجود امده است و اگر این حمایت ها نبود این دولت هم نبود.
و در این شرایط رویکرد حقیقی و واقعی جنبش سبز نه تنها تغییر فیزیکی یک رییس جمهور بلکه احیای حقوق مردم است که نه به قدرت رسیدن خودش فکر می کند و نه به سازش و عقب نشینی و انفعال. که گویای این امر همان مطلبی بود که که بعد از تکذیب تولدش گوش ضرب کرد و تذکری داد درباره کیش شخصیت که کاملا بر محور دموکراتیک بودن جنبش تاکید داشت.
با ذکر مثالی سخن را کوتاه می کنم. فدراسیون فوتبالی را تصور کنید که در آن قوانین اجرا نمی شود و رییس فدراسیون از یک مربی بی عرضه دفاع می کند و نمی گذارد مربیان بهتری به مربی گری برسند. آیا اگر این مدیر از این مربی حمایت نکند و قانون را رعایت کند دیگر جایی برای ان مربی خواهد ماند.
و در این شرایط رویکرد حقیقی و واقعی جنبش سبز نه تنها تغییر فیزیکی یک رییس جمهور بلکه احیای حقوق مردم است که نه به قدرت رسیدن خودش فکر می کند و نه به سازش و عقب نشینی و انفعال. که گویای این امر همان مطلبی بود که که بعد از تکذیب تولدش گوش ضرب کرد و تذکری داد درباره کیش شخصیت که کاملا بر محور دموکراتیک بودن جنبش تاکید داشت.
با ذکر مثالی سخن را کوتاه می کنم. فدراسیون فوتبالی را تصور کنید که در آن قوانین اجرا نمی شود و رییس فدراسیون از یک مربی بی عرضه دفاع می کند و نمی گذارد مربیان بهتری به مربی گری برسند. آیا اگر این مدیر از این مربی حمایت نکند و قانون را رعایت کند دیگر جایی برای ان مربی خواهد ماند.
منبع: جنبش راه سبز (جرس)
0 comments:
ارسال یک نظر