محسن کدیور -
درگذشت آیت الله العظمی منتظری از مهمترین وقایع ایران در سال 1388 بود. در سلسله نوشته هائی که بتدریج عرضه خواهد شد می کوشم ابعاد ناشناخته راه و مکتب فقهی و سیاسی شیخنا الاستاد را تحلیل کنم. در این مجال در بحثی مقدماتی به مسئله مراسم تشییع و ترحیم و تسلیت آن اسوه فضیلت پرداخته ام. در این مقال به ده نکته اشاره شده است.
1- از ولایت بر قبور تا ولایت بر قلوب
محل دفن مرحوم آیت الله العظمی منتظری در جنب مقبره فرزند شهیدش در حرم حضرت معصومه در قم به توصیه رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفت. (تابناک، 1 دی 1388) این توصیه و پیام تسلیت وی از سوی منصوبین رهبری به عنوان برخورد بزرگوارانه و کریمانه ولایت مطلقه فقیه با مخالفان خود دانسته شده است (موحدی کرمانی، نماینده سابق ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کیهان، 1 دی 1388). چند سال قبل نیز اعلام شد که پیکر مرحوم دکتر یدالله سحابی علیرغم وصیت آن مرحوم تنها بعد از اجازه مخصوص مقام رهبری در صحن امامزاده عبدالله شهرری دفن شد.
بیشک بر مسئله اختیارات رهبری در آرامگاه شواهد دیگری نیز میتوان یافت. با اینکه سالها درباره ابعاد مختلف قلمرو ولایت مطلقه فقیه مطالعه کرده ام، اما اقرار می کنم به این حوزه از قلمرو ولایت مطلقه توجه نکرده بودم: "ولایت بر قبور". بر اساس نظریه ولایت انتصابی مطلقه فقیه، رهبر نه تنها بر حیات که بر ممات، نه تنها بر خانه دنیوی که بر آرامگاه اخروی، نه تنها بر منزل زندگان که بر قبر درگذشتگان نیز ولایت دارد. اینکه چه کسی کجا خاک شود، و کدام قبر به کدام میت می رسد، همانند هرآنچه به دنیا و آخرت مردم بستگی دارد، از اختیارات ولی فقیه است بالاتر از اینها هم مسائلی است که مزاحمت نمی کنم.(کذا قیل)
آیت الله العظمی منتظری (رضوان الله تعالی علیه) به لطف خداوند به میزانی از محبوبیت دست یافته بود که هرکجا دفن می شد، مزارش میعادگاه مومنان عاشق و منتقدان استبداد دینی می گشت. حرم امامزاه ها که زیر نظر نمایندگان ولی فقیه اداره می شود، زائران اهل قبور را نیز کنترل خواهد کرد و اجازه نخواهد داد مخالفی دست از پا خطا کند. و اتفاقا اصل مسئله همین بوده است. آن گاه که زنده بود بهره اش از رهبری آیت الله خامنه ای حصر خانگی و توهین و ناسزا و غصب حسینه و دفاتر و دستگیری فرزندان و نوادگان و شاگردان بود، و اکنون که دستش از دنیا کوتاه شده است، مشمول کرامت ملوکانه قرار می گیرد. ای کاش ارباب قدرت در زمان حیات مخالفانشان یادی از کرامت می کردند. کرامت بر جنازه مخالف آن هم از ترس تاریخ و افکار عمومی اگر معنای دیگری ندهد، دلیل مروت و جوانمردی نیست. اگر جناب آقای خامنه ای به یمن دولت زور ولایت بر قبور هم در تیول ولایت مطلقه اش دارد، آیت الله العظمی منتظری بر حوزه ای ولایت داشت که از قلمرو مزدبگیران بسیج و پاسداران استبداد دینی بدور است و آن قلوب ملت ایران بود. از ولایت بر قبور تا ولایت بر قلوب فاصله روش خامنه ای تا روش منتظری است.
2- ادب رهبری از خطابه 1376 تا تسلیت 1388
آنگاه که تشییع کنندگاه مرجع رشید پیام تسلیت آیت الله خامنه ای را از بلندگوهای رسمی حرم حضرت معصومه شنیدند، یکصدا فریاد زدند "تسلیت کینه ای / عقده ای نمی خواهیم، نمی خواهیم". وی در پیام تسلیت خود که منصوبینش آنرا نشانه کرامت حضرت ایشان با مخالفان نظام دانسته اند همانند شاهان از خود با ضمیر جمع یاد کرده است: "اطلاع یافتیم که فقیه بزرگوار آیت الله آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری رحمۀ الله علیه دارفانی را وداع گفته و به سرای باقی شتافته اند. ایشان فقیهی متبحّر و استادی برجسته بودند و شاگردان زیادی از ایشان بهره بردند. دورانی طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظیم الشأن گذشت و ایشان مجاهدات زیادی انجام داده و سختی های زیادی در این راه تحمل کردند". این فقیه اگر بزرگوار بود چرا بیست سال از شما دشنام و ناسزا شنید؟ از روزنامه کیهان که زیر نظر نماینده وقیح شما اداره می شود نمی گویم، فقط یک نمونه ازسخن خودتان را بیادتان می آورم خطاب به نیروی مقاومت بسیج در تاریخ 5 آذر 1376 دقیقا 12 سال قبل (به نقل از سایت رسمی خودتان).
شما این فقیه بزرگوار را اینگونه توصیف فرمودید: "دشمن گاهى با ده واسطه يك فرد ساده لوح و بيچارهاى را تحريك مىكند كه حرفى را بزند و يا موضعگيرى غلط و ناشيانهاى را انجام دهد؛ و ممكن است چنين فردى، حتى خودش هم نداند كه عامل دشمن است." شما این فقیه متبحر را متهم کردید که "به راحتى بتوانند ذهن او را عوض كنند و او را به اشتباه بيندازند". شما مدعی شدید که "كسانى كه امروز اين گونه به زبان خشن حرف مىزنند و ناجوانمردانه سيل تهمت و افترا را روانه مىكنند، در حيات حضرت امام (رض) نيز دل ايشان را از خون پر كردند." آنگاه در تعریض به همین استاد برجسته گفتید " مرجعى كه فريب نمىخورد و تبليغات دشمن، ذهن او را نمىسازد و مرجعى كه تحليل سياسى خود را از راديو اسرائيل نمىگيرد، خيلى ارزش دارد."
آنگاه شما از تخریب بیت و حمله مأموران بسیج و سپاه به دفتر این فقیه بزرگوار که با دستور مستقیم خودتان به عنوان فرمانده کل قوا صورت گرفته بود این گونه یاد کردید " اينجانب در مقام عمل به تكليف شرعى خود يعنى دفاع از نظام و رهبرى و نيز ولايت فقيه كه ستون فقرات نظام است، از همه كسانى كه در اين برهه قدم در ميدان گذاشتند تا حرف دشمن را در گلوى او خفه كنند و مشت به دهان او بكوبند، صميمانه تشكر مىكنم." شما یک طرفه به قاضی رفتید و همانجا فرمان حصر اعلم فقیهان قم را صادر کردید و همانند همه مستبدان تاریخ در دفاع از تاج و تختتان پشت نام مردم خود را پنهان کردید: "مطلقا از حق مردم اغماض نخواهم كرد و كسانى كه مردم را هدف گرفتند و خواستند ذهن مردم را مغشوش كنند، امنيت مردم را برهم بزنند و مردم را در مقابل يكديگر قرار بدهند، در حق مردم، انقلاب و كشور خيانت كردهاند و بايد طبق قانون و در چارچوب قانون با آنها رفتار شود".
شما بر خلاف قانون بدون اینکه دادگاهی تشکیل شده باشد فرمان شداد و غلاظ صادر کردید: "اين كارها غير قانونى و خيانت به مردم است و مسؤولان اجرايى و قضايى بايد وظايف خود را درباره آنها انجام دهند و هيچگونه سستى در اين زمينه وجود نخواهد داشت". آن فقیه بزرگوار، آن استاد برجسته و آن فقیه متبحر را بواسطه انتقادی که از شما و شیوه مدیریتان کرد بدون تشکیل دادگاه، بطور غیرقانونی پنج سال و چند ماه در خانه خود محصور کردید. و زمانی که او سن هشتاد سالگی بشدت بیمار شد بر اساس گزارش پزشکی برای رهائی از ننگ مرگ در حصر رهایش کردید. اما به لطف خداوند این فقیه بزرگوار هفت سال بیشتر از خداوند عمر گرفت تا به اسلام و تشیع بیشتر خدمت کند و مبارزه خود را علیه استبداد دینی به سرانجام برساند.
3- ولایت فقیه و ابتذال مرجعیت
آیت الله العظمی منتظری در سخنرانی 13 رجب سال 1376 از شیوه مدیریت آیت الله خامنه ای انتقاد کرده بود و وی را از شیوه شاهنشاهی برحذر داشته بود. این "فقیه بزرگوار و متبحر و استاد برجسته" صریحا به جناب آقای خامنه ای گفته بود: "شما كه در شأن و حد مرجعيت نيستيد". ادعای مرجعیت و صدور فتوا از کسی که صلاحیت افتا ندارد "معنايش مبتذل كردن مرجعيت شيعه" است. دقیقا 12 سال از آن سخنرانی گذشته است. جناب آقای خامنه ای با اینکه در میان پیروانش عنوان آیت الله العظمی را یدک می کشد، هنوز رساله عملیه و حاشیه بر العروة الوثقی ندارد و هیچ کتابی در فقه استدلالی یا فقه فتوائی از وی منتشر نشده است و تنها مجموعه ای سوال و جواب شرعی به ایشان نسبت داده می شود. برای ارزیابی دانش فقهی ایشان کافی است چند مسئله از همین کتاب انتسابی بنام اجوبة الاستفتائات را بررسی کنیم.
نکته اول: در این کتاب نوشته شده است که «ولايت فقيه در رهبري جامعه اسلامي و اداره مسائل اجتماعي در هر عصر و زمان، از اركان مذهب حقه اثني عشري است كه ريشههايي در اصل امامت دارد.»(سؤال 64) و «ولايت فقيه از شئون ولايت و امامت و از اصول مذهب است و احكام راجع به ولايت، مثل ساير احكام فقهي از ادله شرعي استنباط ميشود.» (سؤال 70)
اما اگر مسئلهاي از اركان و اصول مذهب قلمداد شود لوازم ذيل بر آن مترتّب ميشود: اوّل. اصول دين يا مذهب از احكام عقلي است نه از احكام شرعي تعبدي. دوّم. چنين مسئلهاي يقيني است نه ظنّي (و لو ظن معتبر). مراد از يقين اعتقاد جازم مطابق با واقع است. سوّم. چنين مسئلهاي غير قابل تقليد است، بلكه هر مُكلّفي موظف است در آن تحقيق كند و به آن يقين پيدا كند. چهارم. التزام عملي به آن كافي نيست، اعتقاد نظري به آن لازم است. پنجم. براي اثبات چنين مسئلهاي برهان (با تمامي قيود دقيق منطقي)لازم است و ادله غير يقيني كافي نيست. ششم. انكار و يا جهل به آن باعث خروج از مذهب ميشود.
با توجه به نكات ششگانه فوق نظر آیت الله خامنه ای به سه مشکل جدی مبتلاست:
اوّلاً اگر ولايت فقيه از اصول مذهب است نميتواند در عين حال حكم شرعي تعبدي باشد ("ولايت فقيه حكم شرعي تعبدي است، كه مورد تأئيد عقل نيز ميباشد" سؤال 59). چرا كه اصول اعتقادات از امور يقيني است ودر امور عقلي و يقيني تعبد راه ندارد.
ثانياً واضح است كه اگر ولايت فقيه از اصول مذهب باشد از فروع اصل امامت است و اصل مستقلي نيست (اصل ششم). اما فرعِ اصل، اصل نيست، عدم جواز سهوالنبي از فروع عصمت است و ريشه در اصل نبوت دارد، با اين همه از اصول دين نيست. جزئيات پرسشهاي نكير ومنكر در شب اول قبر از فروع اعتقاد به روز جزاست و ريشه دراصل معاد دارد، اما نميتوان گفت از اصول دين است. نحوه محاسبه اعمال حسنه و سيّئه در سراي ديگر از فروع مسئله عدل است و ريشههايي دراين اصل مذهب دارد، با اين همه از اصول مذهب شمرده نميشود، كرامات عترت طاهره از فروع اعتقاد به ولايت ائمه است و ريشه در اصل امامت دارد، با اين همه از اصول مذهب محسوب نميشود. حتي اگر ولايت فقيه را در عصر غيبت از شئون ولايت و امامت به حساب آوريم و بپذيريم كه ريشه در اصل امامت دارد، باز نميتوان نتيجه گرفت كه «ولايت فقيه از اصول مذهب است.»
ثالثاً چگونه ميتوان امري را كه بسياري از فقهاي اماميه آن را باورندارند،( آيتالله سيد ابوالقاسم موسوي خويي در اول كتاب المسائل وردود، «معظمالفقهاء الاماميه لايقولون بالولايه المطلقه للفقيه.» و نيز صراط النجاة في اجوبة الاستفتاءات) از اصول مذهب دانست؟ چگونه مجتهداني كه حتي از شناخت اصول مذهب خود عاجز و در عين حال معذور تلقي ميشوند در فروع فقهي جايزالتقليدند؟ آيا به رسميت شناختن اختلاف نظر در اصول مذهب مخاطرهآميز نيست؟ با توجه به اينكه اصول مذهب از ذاتيّات ومقوّماتِ مذهب و محقق هويت آن مذهب است، صدور اذن ورود به يك مسئله اختلافي از قبیل ولایت فقیه (آیت الله خميني، كشف الاسرار، ص 185) به سراي قدسي اصول اعتقاديِ مذهب بشدت قابل تأملاست. بالاخره منكر چنين اصلي اگر خارج از مذهب نيست، پس چگونه آن را «اصل» مينامند؟ اگر معناي ديگري از اصول مذهب و اركان آن اراده شده است مناسب است براي رفع ابهامات فوق تبيين شود. من سالها پیش این نکات را در فصل پانزدهم کتاب حکومت ولائی به رشته تحریر در آوردم. (ص 237 تا 241 چاپ پنجم)
حاصل بحث: بر خلاف نظر آیت الله خامنه ای ولايت فقيه از ارکان یا اصول مذهب تشيع یا از احکام شرعی تعبدی در عین حال مورد تأیید عقل نیست. ولايت فقيه مطابق نظر اكثريت قريب به اتفاق فقها از فروع فقهي است و اثبات آن در گرواقامه ادله اربعه (كتاب، سنت، اجماع و عقل) است. آیت الله خامنه ای معنای ارکان یا اصول مذهب و نیز احکام شرعی تعبدی را به درستی درک نکرده است و الا در ضمن چند سطر نزدیک به هم اینگونه متناقض اظهار نظر نمی کرد.
4- ولی امر مسلمین جهان و فقیهان ارجح
نکته دوم: آیت الله خامنه ای در مسئله 65 همین کتاب نوشته است: " اطاعت از دستورات حكومتى ولى امر مسلمين بر هر مكلفى ولو اين كه فقيه باشد، واجب است. و براى هيچ كسى جايز نيست كه با متصدى امور ولايت به اين بهانه كه خودش شايستهتر است، مخالفت نمايد. اين در صورتى است كه متصدى منصب ولايت از راههاى قانونى شناخته شده به مقام ولايت رسيده باشد. ولى در غير اين صورت، مسأله به طور كلى تفاوت خواهد كرد."
این رأی آیت الله خامنه ای به سه اشکال مبتلاست: اولا وجوب اطاعت از ولایت فقیه فرع بر اثبات فقهی آن است. فقیهی که به چنین مسئله ای قائل نیست و مقلدان وی با کدام دلیل فقهی موظف به اطاعت از موجودی بنام ولی امر مسلمین هستند؟
ثانیا اگر مدعی ولایت امر مسلمین در ضوابطی از قیبل فقاهت، عدالت، تدبیر و رضایت عامه نسبت به دیگران مرجوح باشد، به کدام دلیل شرعی اطاعت از مرجوح بر راجح واجب است؟
ثالثا اگر مسئله شرعی دائر مدار راههای قانونی شود، و قانون نیز مبتنی بر شریعت باشد، حاصل مسئله دور است. اعتبار مسئله شرعی دائر مدار ادله معتبری از کتاب و سنت و عقل و اجماع است. وقتی در دیدگاه ولایت مطلقه فقیه قانون عین اراده ولی امر باشد و اعتبار و مشروعیت قانون ناشی از ولایت امر باشد نه برعکس، در این صورت مسئله شرعی را تابع قانون دانستن یعنی مسئله شرعی را با اراده شخص ولی امر شناور دانستن و این همان زنگ خطری است که آیت الله العظمی منتظری به صدا درآورد: ابتذال مرجعیت شیعه. وقتی فرد فاقد صلاحیت فقهی در حوزه صدور فتوا دخالت می کند ارتکاب چنین خطاهای فاحشی دور از انتظار نیست.
5- قضاوت برخلاف اجماع فقیهان
آیت الله خامنه ای اخیرا مدعی شده است " اعتراف و اقرار هر متهم در دادگاه و در مقابل دوربين ها و بينندگان ميليوني، "شرعاً، عرفاً و عقلاً" حجت، مسموع و نافذ است اما سخنان متهمان درباره اشخاص ديگر، حجيت شرعي ندارد و مسموع نيست" (خطبه های نماز عید فطر، 29 شهریور 88)
در حالی که "فقیه متبحر و استاد برجسته" مرحوم آیت الله العظمی منتظری بر اساس ضوابط مسلم اجماعی فقهی چندین بار متذکر شد: "اين گونه اقرارها و اعتراف گيرى ها كه متأسفانه سالهاست در جمهورى اسلامى رائج شده و در زندان هاى غير قانونى و در شرايط كاملا غيرعادى و با فريب و تهديد زندانى و قطع نمودن رابطه او با واقعيت هاى جامعه و با وارد نمودن فشارهاى روحى و جسمى گرفته مىشود، بكلى فاقد وجاهت شرعى و قانونى بوده و از منكرات و گناهان بزرگ به حساب مىآيد; و از نظر شرعى و قانونى جرم قطعى خواهد بود. كه مباشران و متصديان و آمران آنها بايد محاكمه و تعزير شوند، و از طرفى هيچ محكمه صالحى نبايد و نمى تواند كسى را بر اساس اين گونه اعترافات و مصاحبه ها محكوم به حكمى نمايد. همه فقهاى شيعه اقرار و اعتراف با زور و تهديد و در شرايط غير عادى را حتى عليه خود متهم شرعا حجت و نافذ نمى دانند." (13 مرداد 88)
بر خلاف نظر آیت الله خامنه ای اولا پخش تلویزیونی جلسه دادگاه "در مقابل دوربین ها و بینندگان میلیونی" خلاف نص آئین دادرسی است. معنای علنی بودن دادگاه آزاد بودن حضور افراد در آن است نه پخش تلویزیونی آن.
ثانیا اگر در زندانهای کشوری متهمانی زیر شکنجه کشته شدند، (البته مراد اوین و کهریزک نیست!) و یا متهمانی ماهها در بی خبری نگاه داشته شدند و به آنها خلاف واقع گفته شد و بعد در برابر دوربین ها و بینندگان میلیونی و بدون امکان دسترسی به وکیل اختیاری و در غیاب هیأت منصفه اقرار کردند، اقرار و اعتراف این متهمان شرعا، عرفا و عقلا حجت، مسموع و نافذ نیست.
ثالثا نه تنها اعتراف متهمی که در چنین شرائط جانکاهی اقرار کرده شرعا و عرفا و عقلا مسموع نیست، بلکه مباشر و متصدی و آمر چنین اعترافات خلاف شرعی می باید محاکمه و تعزیر شوند. به عبارت دیگر آیت الله خامنه ای به حکم اجماعی فقه شیعه به دلیل آمریت در اقاریر تحت فشار زندانیان متعدد سیاسی مستوجب محاکمه و تعزیر و به این معنا علاوه بر فقاهت ساقط از عدالت نیز هست.
اطلاعات فقهی و دانش حقوقی کسی که به کمتر از حضرت آیت الله و مقام معظم رهبری و ولی امر مسلمین جهان رضایت نمی دهد در این مستواست که چند نمونه از آن به اختصار اشاره شد.
6- خط امام در تشییع جنازه مرجع منتقد
به هر حال به اقرار جناب آقای خامنه ای "فقیهی بزرگوار و متبحر و استادی برجسته" دار فانی را وداع گفت. جمعیتی انبوه بیش از حد انتظار حاکمان در مراسم تشییع معظم له شرکت کردند. مردم قدرشناس خادمان واقعیشان هستند. این تشییع جنازه در تاریخ قم بی سابقه بود و جمعیت مشایعین از تمام مشایعین مراجع تقلید سابق در قم بیشتر بود. اگر محدودیتهای امنیتی مداخل ورودی شهر قم نبود جمعیت بیشتر از اینها هم می شد. علیرغم دو دهه تبلیغات ناجوانمردانه و خلاف شرع و قانون و اخلاق رسانه های حکومتی شخصیتهائی که در کشور به خط امام مشهورند از اعضای بیت مرحوم آیت االه العظمی خمینی و نوادگان وی گرفته تا اعضای مجمع روحانیون مبارز و آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی و نمایندگان وی در نهادهای مختلف (همانند عبدالله نوری و مهدی کروبی) در این تشییع جنازه بسیار معنی دار بود.
شعار "اگر امام حالا بود ، شک نکنید با ما بود" تلقی مشایعت کنندگان جوان از بنیانگذار جمهوری اسلامی بود. کسانی که در سال 1367 برای فقیه عالیقدر در تأیید رنجنامه مرحوم احمد خمینی نامه عتاب به آیت الله العظمی منتظری نوشتند، امروز بیش از بقیه متأثر و پشیمان به سر و صورت می زدند. آنها به تازگی حقانیت نزاع کلان بیست و یک سال پیش را دریافته و به اشتباه عمیق خود پی برده بودند. منتظری از زمان خود جلوتر بود. او به وضوح در اواخر دهه اول در اوج نفوذ کاریزماتیک بنیانگذار جمهوری اسلامی انحراف روش حکومتداری فقیهان به قدرت رسیده را دریافت و با شجاعت با نصیحت به ائمه مسلمین پرداخت و البته تاوان سنگین آنرا هم با عزل از بالاترین منصب دنیوی و دو دهه اهانت و تحقیر چشید.
البته در تشییع جنازه دومین معمار جمهوری اسلامی، رهبر جمهوری اسلامی و روسای سه قوه اش غائب بودند. هیچکدام حتی برای حفظ ظاهر هم که شده نماینده هم نفرستاده بودند. رئیس جمهور غاصب حتی پیامهای نیمدار کتبی شفاهی برادران متصدی قوای تقینینی و قضائی را نیز لازم ندید ارسال کند. بیشک روح آن مرحوم از حضور اعوان ظلمه در کنار تابوت خود معذب می شد. رئیس مجلس خبرگان رهبری که عمری شاگردی فقیه عالیقدر کرده بود هم همانند رئیس جمهور اصلاحات نماینده فرستاده بودند. تشییع کنندگان از خود می پرسیدند راستی چه کسی باید بمیرد تا حضرات آقایان قدم رنجه کنند و خودشان تشریف بیاورند؟ ملت ایران از آنها که آمدند و پیام درخور دادند سپاسگزار است و از آنها که نیامدند و پیام تسلیت هم ندادند یا حق مطلب را ادا نکردند، دلگیر است و به سیره آن مرحوم می فهمد و می بخشد و به خدا واگذار می کند.
7- رو سفید و سربلند در ابتلائات دنیوی
آیت الله خامنه ای در انتهای تسلیت خود به اصل مدعای خود اشاره کرده است: "در اواخر دوران حیات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد که از خداوند متعال میخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره ی آن قرار دهد". دومین رهبر جمهوری اسلامی به درستی واژه های ابتلاء و امتحان دشوار و خطیر را برای اواخر دوران حیات مرحوم آیت الله العظمی خمینی انتخاب کرده است. دو فقیه طراز اول شیعه در اداره کشور دیدگاههای متفاوتی داشتند، مرحوم خمینی حفظ نظام را اوجب واجبات می دانست و برای آنچه مصلحت نظام می دانست حاضر بود احکام شرع (از قبیل نماز و روزه وحج و مضاربه و مزارعه و مساقات) و جان چند هزار مخالف را فدا کند، در مقابل مرحوم منتظری مصلحت نظام را واجب نفسی نمی دانست آنرا واجب مقدمی و طریقی برای اقامه عدالت می دانست و برای حقوق انسان از آن حیث که انسان است احترام قائل بود و به رعایت دقیق ضوابط شرع در مورد زندانیان و مخالفان به شدت پای بند بود.
مرحوم منتظری در برابر اعدامهای بی رویه سال 67 در زندانهای جمهوری اسلامی به شدت به استاد خود اعتراض کرد. به نظر وی این اعدامها بر خلاف ضوابط مسلم شرعی و بر خلاف قوانین موضوعه صورت گرفت. او به موضع خود به آن حد اطمینان داشت که حاضر شد بخاطر پافشاری بر آن از رهبری نظام که بیش از چند ماه با آن فاصله نداشت، چشم پوشی کند. در آن امتحان دشوار و خطیر حسینعلی منتظری نجف آبادی رو سفید و سربلند بدر آمد. فرزند فاضل روستائی باصفا مرحوم حاج علی منتظری نجف آبادی در مرأی و منظر اکثر ملت ایران مظفر و منصور شد. در این ابتلاء الهی بر اساس موازین مسلم قرآنی بزرگانی مردود شدند که علیرغم خدمات فراوانشان باعث و بانی انحراف بنیادی جمهوری اسلامی هستند.
جناب آقای خامنه ای خود یکی از محصولات آن انحراف بنیادی است. ایشان از کجا اینگونه با اطمینان قضاوت می کنند که مرحوم منتظری در آن امتحان رفوزه شد و رنجهائی که توسط او (خامنه ای) بر وی (منتظری) روا رفت کفاره گناهان اوست؟ این موضع ربوبی است که بهشت و جهنم و ثواب و عقاب و کفاره تعیین می کند. البته ولایت مطلقه فقیه با تعابیر شبه عرفانی فقیه مبدع آن چیزی از موضع ربوبی کم ندارد. موضعی خدایگانی است. بجای خدا در عرشش در فرش زمین برای خلائق تعیین تکلیف می کند. جان می ستاند. بر حیات و ممات، بر زندگی خصوصی و حتی در قبر مردم هم دخالت می کند. اما اگر از زور ناچاری قرار است بنی بشری از چنین موضعی سخن بگوید حداقل مقادیری دانش اجتهادی و فقاهت سنتی به شیوه سلف صالح و فقه جواهری لازم دارد. کسی می تواند در نزاع علمی و اختلاف تخصصی دو مجتهد مسلم داÙ
0 comments:
ارسال یک نظر