محمد نوری زاد هنرمند و نویسنده ای که به تازگی از زندان آزاد شده است در مجموعه نوشته های خود درباره زندانیان سیاسی با عنوان «گل ها و سیم خاردارها» به علی بهزادیان نژاد اشاره کرده است.
علی بهزادیان نژاد از فعالان زمان انتخابات ریاست جمهوری بلافاصله بعد از این انتخابات جنجال برانگیز بازداشت و در دادگاه های نمایشی مجبور به اعتراف دروغین شد. او به شش سال زندان محکوم شده است و بعد از نزدیک ۵۰۰ روز زندان توانست از حق مرخصی استفاده کند.
متن نوشته محمد نوری زاد درباره وی که در سایت شخصی اش منتشر شده به شرح زیر است:
در بند ۳۵۰ زندان اوین ، به کبوتر پرشکسته ای برخوردم که در اوج جوانی، بال و پرش سوخته و دلش از جفای ما شکسته بود. این جوان ، به جرم راه اندازی یک سایت برای کاندیدای مورد علاقه اش، به زندان نفرت ما در افتاده بود. درست همان کاری که هربنی بشری برای تعریف و تبلیغ خود بدان دست می برد.
علی بهزادیان نژاد ، ای خدا تو شاهدی که جوانی برومند و پاک و پاک نهاد است .
امروز این جوان ، یک سال و نیم است که در زندان نفرت ما به سر می برد. همسر جوان او ، یک سال و نیم است که یک ساعت ، بله ، یک ساعت ، در کنار شوهرش نبوده است . لابد این شیوه ی مسلمانی داغ و بی بدیل ما، اگر در آسمان خدا موجبات غبطه ی آسمانیان را فراهم نیاورده باشد، ای بدا بحال آسمانیان!
تبحر علی بهزادیان نژاد، تسلط او به عالم سایبری است . همان وادی ای که ما خود را به لشگری از آن آراسته ایم. این جوان آرام و اندوه خوار، که می بایست اکنون، در گوشه ای از سرزمین ما مشغول خدمت می بود، در گوشه ای از زندان ما، در حال فرسودن است. او بارها تصمیم به اعتصاب غذا گرفته و در این راه نیز آسیب فراوان دیده است. اما ای خدا، یک جوان چرا باید در کمال بی تقصیری، برای این که صدای بی گناهی اش را به گوش ما برساند، دست به نابودی خود ببرد؟
علی، با ادب است . او با آرامشی زایدالوصف، دانسته های سایبری خود را برای من وا می شکافت. می نشستیم و او کاغذ و قلمی برمی داشت و برای من از فیس بوک وسایر فضاهای مجازی می گفت. از امکاناتی که در این عالم هست و ما می توانیم از آن بهره مند شویم . علی ، آموزگار خوب من بود در آن چند روزی که با او هم بند و هم نشین بودم .
از ادب و اخلاق و طمانینه ی او بسیار آموختم . ای خدا، این چه زندانی است که هرچه با ادب و فهیم و دوست داشتنی ست ، در آن گرد آمده اند . و آن سوتر، بازجویان بی ادب و بزن بهادر، با چهره هایی عبوس و زبانی تلخ و فحاش، مارا در محاصره گرفته اند؟
سوز امروز من، در همین جوانی و تازه دامادی علی بهزادیان نژاد است و مرخصی ای که یک روزهم نداشته. ما اگر با خود علی مشکل و کینه ی لاینحل داریم، با همسرجوان اوآیا چه کینه ای داریم؟
ما که آوازه ی مسلمانی مان از سقف آسمان بدر رفته، نباید به جوانانی چون علی و همسران جوانشان بیندیشیم؟ ما علی ها را زندانی کرده ایم تا به زعم خود، جامعه را از آسیب حضور آنان در امان بداریم. هیچ آیا به عوارض نبود علی های جوان در کنار همسرانشان فکر کرده ایم؟
خدایا من با تمام قامت، در برابر مقام پروردگاری تو می ایستم، و به بی گناهی علی بهزادیان نژاد، وجوانانی چون "علی ملیحی" ، و "سید ضیا نبوی" شهادت می دهم. من با این جوانان ، و با بسیاری دیگر، در بند ۳۵۰ زندان اوین هم بند بوده ام و به سلامت آنان و به بی گناهی آنان ایمان دارم. اصرار به بندی کردن این بی گناهان، قطعا بساط برقراری ما را به تزلزل در خواهد انداخت.
حال ، این ما و این زندانیان بی گناه ، و فردایی که با شتاب به سمت بودن یا نبودن ما خیز برداشته است.
همین امروز صبح بود که شنیدم علی عزیز به مرخصی آمده است. من پیشتر در نوشته ای(سلام ای ضامن انسان) آورده بودم: والله من در بند۳۵۰ با یک جوان تازه داماد هم بند بودم که اکنون یک سال و نیم در زندان است و در این یک سال و نیم، یک روز، حتی یک روز هم به مرخصی نیامده است. سپاس خدای را که ما را فهم عطا فرمود تا جهل آذین یافته را به جای فهم درست، نپذیریم و او را برنتابیم.
علی بهزادیان نژاد از فعالان زمان انتخابات ریاست جمهوری بلافاصله بعد از این انتخابات جنجال برانگیز بازداشت و در دادگاه های نمایشی مجبور به اعتراف دروغین شد. او به شش سال زندان محکوم شده است و بعد از نزدیک ۵۰۰ روز زندان توانست از حق مرخصی استفاده کند.
متن نوشته محمد نوری زاد درباره وی که در سایت شخصی اش منتشر شده به شرح زیر است:
در بند ۳۵۰ زندان اوین ، به کبوتر پرشکسته ای برخوردم که در اوج جوانی، بال و پرش سوخته و دلش از جفای ما شکسته بود. این جوان ، به جرم راه اندازی یک سایت برای کاندیدای مورد علاقه اش، به زندان نفرت ما در افتاده بود. درست همان کاری که هربنی بشری برای تعریف و تبلیغ خود بدان دست می برد.
علی بهزادیان نژاد ، ای خدا تو شاهدی که جوانی برومند و پاک و پاک نهاد است .
امروز این جوان ، یک سال و نیم است که در زندان نفرت ما به سر می برد. همسر جوان او ، یک سال و نیم است که یک ساعت ، بله ، یک ساعت ، در کنار شوهرش نبوده است . لابد این شیوه ی مسلمانی داغ و بی بدیل ما، اگر در آسمان خدا موجبات غبطه ی آسمانیان را فراهم نیاورده باشد، ای بدا بحال آسمانیان!
تبحر علی بهزادیان نژاد، تسلط او به عالم سایبری است . همان وادی ای که ما خود را به لشگری از آن آراسته ایم. این جوان آرام و اندوه خوار، که می بایست اکنون، در گوشه ای از سرزمین ما مشغول خدمت می بود، در گوشه ای از زندان ما، در حال فرسودن است. او بارها تصمیم به اعتصاب غذا گرفته و در این راه نیز آسیب فراوان دیده است. اما ای خدا، یک جوان چرا باید در کمال بی تقصیری، برای این که صدای بی گناهی اش را به گوش ما برساند، دست به نابودی خود ببرد؟
علی، با ادب است . او با آرامشی زایدالوصف، دانسته های سایبری خود را برای من وا می شکافت. می نشستیم و او کاغذ و قلمی برمی داشت و برای من از فیس بوک وسایر فضاهای مجازی می گفت. از امکاناتی که در این عالم هست و ما می توانیم از آن بهره مند شویم . علی ، آموزگار خوب من بود در آن چند روزی که با او هم بند و هم نشین بودم .
از ادب و اخلاق و طمانینه ی او بسیار آموختم . ای خدا، این چه زندانی است که هرچه با ادب و فهیم و دوست داشتنی ست ، در آن گرد آمده اند . و آن سوتر، بازجویان بی ادب و بزن بهادر، با چهره هایی عبوس و زبانی تلخ و فحاش، مارا در محاصره گرفته اند؟
سوز امروز من، در همین جوانی و تازه دامادی علی بهزادیان نژاد است و مرخصی ای که یک روزهم نداشته. ما اگر با خود علی مشکل و کینه ی لاینحل داریم، با همسرجوان اوآیا چه کینه ای داریم؟
ما که آوازه ی مسلمانی مان از سقف آسمان بدر رفته، نباید به جوانانی چون علی و همسران جوانشان بیندیشیم؟ ما علی ها را زندانی کرده ایم تا به زعم خود، جامعه را از آسیب حضور آنان در امان بداریم. هیچ آیا به عوارض نبود علی های جوان در کنار همسرانشان فکر کرده ایم؟
خدایا من با تمام قامت، در برابر مقام پروردگاری تو می ایستم، و به بی گناهی علی بهزادیان نژاد، وجوانانی چون "علی ملیحی" ، و "سید ضیا نبوی" شهادت می دهم. من با این جوانان ، و با بسیاری دیگر، در بند ۳۵۰ زندان اوین هم بند بوده ام و به سلامت آنان و به بی گناهی آنان ایمان دارم. اصرار به بندی کردن این بی گناهان، قطعا بساط برقراری ما را به تزلزل در خواهد انداخت.
حال ، این ما و این زندانیان بی گناه ، و فردایی که با شتاب به سمت بودن یا نبودن ما خیز برداشته است.
همین امروز صبح بود که شنیدم علی عزیز به مرخصی آمده است. من پیشتر در نوشته ای(سلام ای ضامن انسان) آورده بودم: والله من در بند۳۵۰ با یک جوان تازه داماد هم بند بودم که اکنون یک سال و نیم در زندان است و در این یک سال و نیم، یک روز، حتی یک روز هم به مرخصی نیامده است. سپاس خدای را که ما را فهم عطا فرمود تا جهل آذین یافته را به جای فهم درست، نپذیریم و او را برنتابیم.
0 comments:
ارسال یک نظر