بیش از سیصد روز از حبس و حصر خانگی رهبران جنبش سبز و همسرانشان به قصد متوقف کردن جنبش سبز میگذرد و در این مدت محدودیتها گرچه ارتباط این رهبران با بدنهی جنبش را روزبهروز کمتر کرده اما نتوانسته بر اصل جنبش خللی وارد کند.
این حصر و حبس خانگی در پی دعوت میرحسین موسوی و مهدی کروبی از حامیان جنبش سبز برای برگزاری تظاهرات حمایتی از جنبشهای مصر و تونس در ۲۵بهمن ماه ۸۹، توسط حاکمیت صورت گرفت که پی آمد آن این بود که رهبران جنبش طی ماهها تماسی با دنیای خارج نداشته و در حلقه محاصره ماموران زندگی کردهاند.
به گزارش جرس، اردشیر امیرارجمند مشاور ارشد میرحسین موسوی، معتقد است گرچه خلاء حضور رهبران جنبش احساس میشود، اما بر خلاف ادعای اقتدارگرایان این حصر و زندان نتوانسته مانع از پیشروی جنبش سبز شود.
او که این جنبش را جنبش "مطالبات" مردم میخواند می گوید تا زمانی که این مطالبات باقی است جنبش از بین نخواهد رفت و به حیات خود ادامه میدهد.
سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز دلیل ادامهی حصر رهبران جنبش سبز را ترس حاکمیت میداند و میگوید: آنها میترسند وقتی میبیند حرف رهبران تعیین کننده است. نگاه کنید وقتی آقای کروبی و موسوی درباره انتخابات صحبت کردند و گفتند اگر وضعیت به همین ترتیب باشد انتخابات بیمعنا است تا حد زیادی برای جامعه و گروهای سیاسی تعیین کننده بود.
متن کامل گفتوگو با اردشیر امیر ارجمند در ادامه آمده است:
سیصد روز از حصر آقایان کروبی و موسوی و همسرانشان گذشت. به نظر شما حاکمیت بر مبنای چه استدلالی دست به این کار زد و فکر میکنید در تحقق اهدافش تا چه میزان موفق بوده است؟
به نظر من میرسد که دستگیری آقای موسوی و کروبی با اهداف مختلفی صورت گرفت. مهمترین هدف جدا کردن رهبران جنبش از این جنبش بود؛ چرا که فکر میکردند با این اقدام میتوانند جنبش را خاموش کنند و یا از بین ببرند. هدف دیگری که دنبال میکردند ایجاد شکاف بین اعضای جنبش بود. در کنار اینها دلسرد کردن مردم هدف دیگری بود که دنبال میکردند. به نظر میرسد که در تحلیل نهایی به اهدافی که دنبال میکردند نرسیدند. چون جنبش سر جای خود باقی است و اگر چه حضور خیابانی ندارد یا کمتر دارد اما در عمق و در سطح توسعه پیدا کرده و مطالبات مردم باقی مانده و گسترش پیدا کرده است. گرچه در مقاطع مختلف اعلام کردند که جنبش از بین رفته اما بعد مشخص شده که جنبش همچنان باقی است و این ایجاد نگرانی مضاعفی را در بین طیف حاکم در کشور کرده است. در رابطه با ایجاد شکاف هم به نتیجه نرسیدند و با تدابیری که همراهان و فعالان جنبش اتخاذ کردند میبینیم که هماهنگی بسیار خوبی وجود دارد که یکی از نشانههای این هماهنگی بحث انتخابات آتی مجلس هست که جنبش سبز به شکل متحدالشکل انتخابات را بدون تحقق شرایطی که رهبران جنبش اعلام کرده بودند بیمعنا خواند و این هم یک دلیل دیگر بر شکست اقتدارگرایان در برنامههای خودشان هست. آنچه بیش از همه باید به آن توجه کنیم این است که به نظر میرسد در زندان نگه داشتن رهبران جنبش بنبستی که اقتدارگران برای خودشان ایجاد کرده بودند را تنگتر کرده است.
- حصر رهبران جنبش سبز به نظر میرسد نتایج کوتاه مدتی برای حاکمیت در پی داشته، اما فکر میکنید این اقدام و اقدامات مشابه در بلند مدت چه دورنمایی داشته باشند؟
رهبران جنبش از ابتدا اعلام کردند که رهبری جنبش غیرمتمرکز هست و اگر رهبری غیرمتمرکز دارای معایبی باشد اما یکی از محسنات آن این است که با زندانی کردن چهرههای شاخص رهبری جنبش نمیتوان آن را از بین برد و همانطور که گفتید اگر در کوتاه مدت به اهدافی دست پیدا کرده باشند در بلند مدت این طور نیست چون مشکلات سر جای خود باقی ست و هیچ مشکلی حل نشده است. مشکل کشور رهبران جنبش نبودند که بخواهند آشوب کنند، انها کسانی بودند که آمدند و خواستند حکمرانان را به مشکلاتی که به وجود آورده بودند آگاه کنند. نشان دهند که این مشکلات وجود دارد و اگر رفع نشود کشور به سمت بحران و سقوط حرکت خواهد کرد و امروز میبینیم تمام ادعاهایی که کرده بودند ادعاهای درستی بود. یعنی اگر گفتند کشور دچار بحران اقتصادی است و کارگران، کشاورزان، معلمان و طبقات کم درآمد دچار فشار هستند و این برنامههای اقتصادی که دنبال میشود باعث افزایش فشار بر آنان است واقعیت داشت. امروز هم میبینیم که آنچه به عنوان هدفمند کردن رایانهها اعلام کردند با شکست مواجه شده اما حاکمیت شجاعت و جرات پذیرش شکست را ندارد. اگر در اشتغال مسائلی را مطرح کردند و گفتند که آمارهای دروغ به جامعه داده میشود امروز همه به چشم خودشان میبینند که این آمارها دروغ بوده و بیکاری وضعیت کاملا روشنی در جامعه دارد. اگراقتدارگرایان دروغگو ادعا میکردند که آمارهایی که رهبران جنبش در مورد تورم ارائه میدهند غیرواقعی است و آمار آقایان صحیح است آن هم الان مشخص است. چرا که کسانی که دارند در جامعه زندگی میکنند و اجاره خانه میدهد، گوشت میخرد، مرغ میخرد، کرایه تاکسی میدهد قیمتها را میبینید و متوجه میشود این تورم تا چه حد افزایش یافته است. اگر گفتند ماجراجوییهای دولت باعث تضعیف موقعیت کشور در عرصه بینالمللی میشود امروز شاهد این هستیم که ببینیم به چه ذلت و خواری افتادهاند. کجاست حکمت، کجاست عزت در این سیاست خارجی؟ این هم کاملا مشخص است که کشور دچار تحریمهای شدید شده، دچار تهدید و تحقیرهای بینالمللی شده، موقعیتاش در جامعهی بینالملل و منطقه به شدت تنزل پیدا کرده اما آقایان کارهایی انجام میدهند که حتی از عهده قبول و پذیرش مسئولیتهای ان نیز بر نمیآیند. عدهای را میفرستند سفارتخانهای را تسخیر کنند بعد میگویند اراذل و اوباش بودند. بعد هم صد بار به صورت غیررسمی عذرخواهی میکنند و در همان حال در روزنامهها و تریبونهای رسمی رجزخوانی میکنند. این کل ماجرایی است که تا به حال در کشور وجود داشته و نشان داده که کشور دچار بحرانی عمیق در تمام زمینهها است. بحران مشروعیت، بحران روابط بینالمللی، بحران اخلاقی، بحران اجتماعی و بحران اقتصادی دارد و تا این بحرانها را حل نکند چیزی عوض نخواهد شد. زندانی کردن رهبران جنبش که مسئله را حل نمیکند. شاید بتواند چیزی را به تاخیر بیندازد اما هرگز حلاش نمیکند. به هر حال به نظر من میرسد که رهبران جنبش امروز بیش از قبل در دل مردم جا دارند و اگر آقایان فکر میکنند این طور نیست چرا رهایشان نمیکنند. آنها میترسند وقتی میبیند حرف رهبران تعیین کننده است. نگاه کنید وقتی آقای کروبی و موسوی درباره انتخابات صحبت کردند و گفتند اگر وضعیت به همین ترتیب باشد انتخابات بیمعنا است تا حد زیادی برای جامعه و گروههای سیاسی تعیین کننده بود. همه شاهد بودند که چگونه نمایندگان رسمی کشور در مراجع بین المللی عاجزانه در مورد قانونی بودن زندانی شدن اقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد دروغ گفتند. متفرعنین حاکم بر کشور از حقیقت میترسند. از اگاهی مردم میترسند. میترسند تا کارنامه مدیریت نا کارامد و ظلمهایی که به مردم کردند پیش مردم یعنی کارگران، کشاورزان معلمان، در شهر و روستا هویدا شود. به همین دلیل است که نمیخواهند موسوی و کروبی با مردم صحبت کنند. وگرنه چه دلیلی دارد که حکومتی که ادعا میکنند در تمام زمینه های سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و علمی یکی از بهترینهای جهان است از چند زن و مرد که هر کدام حدود هفتاد سال سن دارند و تمام زندگی خود را وفق مردم کرده اند اینقدر بترسد و با انها این چنین رفتار کند.
حاکمیت بارها اعلام کرده که جنش سبز "جنبش مرده" است و خواسته آن را تمام شده نمایش دهد. اما این جنبش حتی بعد از حصر رهبرانش به حیات خود ادامه داد. فکر میکنید چطور این جنبش در غیاب رهبران و بدون ارتباط مستقیم با آنها حرکت خود را ادامه داده و میدهد؟
جنبش در اثر یک سری مطالبات جدی و اساسی شکل گرفت، یعنی جنبشی نبود که یک روزه به وجود بیاید. درست است که جنبش سبز بعد از اعتراض به نتایج انتخابات نمود پیدا کرد اما جنبشی است که ریشه در مطالبات تاریخی دموکراسی خواهی مردم ایران دارد و تا موقعی که مطالبات سر جای خودش باشد این جنبش هم با فراز و نشیب سر جای خود باقی خواهد ماند. ولی در رابطه با بحث رهبری هم همانطور که گفتم رهبری غیرمتمرکز آزمون نسبتا مثبتی داشته است و شورای هماهنگی راه سبز امید هم که رهبران جنبش ان را پیش از حصر و در زمان آزادیشان پایهگذاری کردند تا در هنگامی که خود ازاد هستند این شورا بخشی از وظایف را در کنار انها بر عهده بگیرند و وقتی نیستند بتواند هماهنگ کننده جنبش بر اساس منشور ان باشد توانسته در حد امکاناتی که داشته ایفای نقش موثر کند و امیدوارم بتواند با کمک و همبستگی همه فعالان جنبش بهتر کار کند.
از شورای هماهنگی سخن گفتید؛ آقای کروبی و موسوی در زمان آزادیشان با صدور بیانیهها و اطلاعیههای گوناگون در فواصل کوتاه زمانی ارتباط خود را با بدنهی اجتماع را دائما حفظ میکردند. شورای راه سبز به طور اخص و همچنین نیروهای سیاسی فعال در جنبش سبز تا چه حد موفق به پر کردن خلاء رهبران جنبش در این مدت شدهاند؟
به هر حال ما نمیتوانیم بگوییم که شورای هماهنگی راه سبز امید میتواند خلاء چهرههای شاخص جنبش مثل آقای موسوی و آقای کروبی را پر کند. اما به هر حال در شرایط سختی که همه گرفتار آن بودیم و هستیم در هماهنگی نیروها تا آنجا توانسته تلاش کرده و به نظرم میرسد در کنار ضعفهایی که داشته موفقیتهای خوبی هم به دست آورده است. در بسیاری از عرصه ها اگاهی بخشی های ما در سطوح مختلف اقتدارگرایان را به شدت تحت فشار قرار داده است. موجب ریزش نیروهای طرف مقابل شده است . عوامفریبی های انها را خنثی کرده است . از اقتدارگرایان مشروعیت زدایی نموده است. ازاصول مورد نظر رهبران جنبش عدول نکرده است. بر انها تاکید کرده است و سعی در تحقق انها نموده است. منشور و اصل تکثر جنبش را ملاک عمل خود قرار داداه است و هیچگاه جنبش را به خودی و غیر خودی تقسیم نکرده .نقد های انجام شده را به منصفانه و غیر منصفانه تقسیم نکرده است. با صبوری و تحمل ناملایمت هیچگاه در مناقشات که طبیعتا بخشی از ان ساخته و پرداخته و خواسته نیر وهای اطلاعاتی بوده و موجب شکاف در جنبش میشود وارد نشده است و تا حد امکان سعی در حفظ همبستگی نموده است. از بکا بردتن اتهام و تهمت و استفاده از زبان گزنده بر علیه منقدان و مخالفان جدا امنتاع کرده است با تمام وجود از استقلال جنبش دفاع کرده است. سعی نموده است به مانند رهبران با مردم صادق باشد. ضعفها، کمبودها و مشکلاتی که مربوط به کل جنبش میشود و نه تنها شورا، انها را وسیلههای برای توجیه ضعفهای خود قرار نداده است. با تلاش جهت داشتن سیاس خارجی فعال، البته با رعایت اصول رهبران جنبش و منشور جنبش، افکار عمومی جهان را در رابطه با وضعیت کشور و جنبش سبز اگاه ساخته چه در رابطه با وضیت وخیم حقوق بشر در کشور چه در زمینه خطرات ناشی از تهدید نظامی بر علیه ایران و یا اثرات زیانبار تحریمهای اقتصادی. در سازمان دهی و هماهنگ سازی بهتر نیرو ها اقداماتی را انجام داده است. در مسائل مهم مثل ایجاد اجماع در خصوص انتخابات توفیق بسیار خوبی داشته است. من فکر میکنم فعالان جنبش از گروها و طیفهای مختلف با پرداخت هزینه های مستمر توانسته اند جنبش را حفظ کنند. ما به هیچ وجه نباید نا امید باشیم. ما به دلیل سرکوب شدید، ترکیب و ارزیابی نیروها و برخی ظعف ها ساختاری که داریم, منظورم کل جنبش است ونه فقط شورا، در انجام اکشنهایی که هزینه نامتناسب متوجه مردم و فعالان نکند با مشکلاتی مواجه هستیم. اما تلاشهایی را جهت رفع برخی از مشکلات که مربوط به خود ما هست اغاز کردهایم که انشالله با کمک همه به نتیجه خواهد رسید تا بتوانیم هم فرصت ایجاد کنیم و هم از فرصتهایی که ایجاد میشود بهتر استفاده کنیم.این اقتدارگرایان هستند که دیگر ناامید شده اند اما جرئت اقرار ان را ندارند. ما بر عکس علیرغم همه مشکلات کاملا امیدوار هستیم و همانطور که موسوی هم توصیه کرده صبر لازم را هم داریم.
این حصر و حبس خانگی در پی دعوت میرحسین موسوی و مهدی کروبی از حامیان جنبش سبز برای برگزاری تظاهرات حمایتی از جنبشهای مصر و تونس در ۲۵بهمن ماه ۸۹، توسط حاکمیت صورت گرفت که پی آمد آن این بود که رهبران جنبش طی ماهها تماسی با دنیای خارج نداشته و در حلقه محاصره ماموران زندگی کردهاند.
به گزارش جرس، اردشیر امیرارجمند مشاور ارشد میرحسین موسوی، معتقد است گرچه خلاء حضور رهبران جنبش احساس میشود، اما بر خلاف ادعای اقتدارگرایان این حصر و زندان نتوانسته مانع از پیشروی جنبش سبز شود.
او که این جنبش را جنبش "مطالبات" مردم میخواند می گوید تا زمانی که این مطالبات باقی است جنبش از بین نخواهد رفت و به حیات خود ادامه میدهد.
سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز دلیل ادامهی حصر رهبران جنبش سبز را ترس حاکمیت میداند و میگوید: آنها میترسند وقتی میبیند حرف رهبران تعیین کننده است. نگاه کنید وقتی آقای کروبی و موسوی درباره انتخابات صحبت کردند و گفتند اگر وضعیت به همین ترتیب باشد انتخابات بیمعنا است تا حد زیادی برای جامعه و گروهای سیاسی تعیین کننده بود.
متن کامل گفتوگو با اردشیر امیر ارجمند در ادامه آمده است:
سیصد روز از حصر آقایان کروبی و موسوی و همسرانشان گذشت. به نظر شما حاکمیت بر مبنای چه استدلالی دست به این کار زد و فکر میکنید در تحقق اهدافش تا چه میزان موفق بوده است؟
به نظر من میرسد که دستگیری آقای موسوی و کروبی با اهداف مختلفی صورت گرفت. مهمترین هدف جدا کردن رهبران جنبش از این جنبش بود؛ چرا که فکر میکردند با این اقدام میتوانند جنبش را خاموش کنند و یا از بین ببرند. هدف دیگری که دنبال میکردند ایجاد شکاف بین اعضای جنبش بود. در کنار اینها دلسرد کردن مردم هدف دیگری بود که دنبال میکردند. به نظر میرسد که در تحلیل نهایی به اهدافی که دنبال میکردند نرسیدند. چون جنبش سر جای خود باقی است و اگر چه حضور خیابانی ندارد یا کمتر دارد اما در عمق و در سطح توسعه پیدا کرده و مطالبات مردم باقی مانده و گسترش پیدا کرده است. گرچه در مقاطع مختلف اعلام کردند که جنبش از بین رفته اما بعد مشخص شده که جنبش همچنان باقی است و این ایجاد نگرانی مضاعفی را در بین طیف حاکم در کشور کرده است. در رابطه با ایجاد شکاف هم به نتیجه نرسیدند و با تدابیری که همراهان و فعالان جنبش اتخاذ کردند میبینیم که هماهنگی بسیار خوبی وجود دارد که یکی از نشانههای این هماهنگی بحث انتخابات آتی مجلس هست که جنبش سبز به شکل متحدالشکل انتخابات را بدون تحقق شرایطی که رهبران جنبش اعلام کرده بودند بیمعنا خواند و این هم یک دلیل دیگر بر شکست اقتدارگرایان در برنامههای خودشان هست. آنچه بیش از همه باید به آن توجه کنیم این است که به نظر میرسد در زندان نگه داشتن رهبران جنبش بنبستی که اقتدارگران برای خودشان ایجاد کرده بودند را تنگتر کرده است.
- حصر رهبران جنبش سبز به نظر میرسد نتایج کوتاه مدتی برای حاکمیت در پی داشته، اما فکر میکنید این اقدام و اقدامات مشابه در بلند مدت چه دورنمایی داشته باشند؟
رهبران جنبش از ابتدا اعلام کردند که رهبری جنبش غیرمتمرکز هست و اگر رهبری غیرمتمرکز دارای معایبی باشد اما یکی از محسنات آن این است که با زندانی کردن چهرههای شاخص رهبری جنبش نمیتوان آن را از بین برد و همانطور که گفتید اگر در کوتاه مدت به اهدافی دست پیدا کرده باشند در بلند مدت این طور نیست چون مشکلات سر جای خود باقی ست و هیچ مشکلی حل نشده است. مشکل کشور رهبران جنبش نبودند که بخواهند آشوب کنند، انها کسانی بودند که آمدند و خواستند حکمرانان را به مشکلاتی که به وجود آورده بودند آگاه کنند. نشان دهند که این مشکلات وجود دارد و اگر رفع نشود کشور به سمت بحران و سقوط حرکت خواهد کرد و امروز میبینیم تمام ادعاهایی که کرده بودند ادعاهای درستی بود. یعنی اگر گفتند کشور دچار بحران اقتصادی است و کارگران، کشاورزان، معلمان و طبقات کم درآمد دچار فشار هستند و این برنامههای اقتصادی که دنبال میشود باعث افزایش فشار بر آنان است واقعیت داشت. امروز هم میبینیم که آنچه به عنوان هدفمند کردن رایانهها اعلام کردند با شکست مواجه شده اما حاکمیت شجاعت و جرات پذیرش شکست را ندارد. اگر در اشتغال مسائلی را مطرح کردند و گفتند که آمارهای دروغ به جامعه داده میشود امروز همه به چشم خودشان میبینند که این آمارها دروغ بوده و بیکاری وضعیت کاملا روشنی در جامعه دارد. اگراقتدارگرایان دروغگو ادعا میکردند که آمارهایی که رهبران جنبش در مورد تورم ارائه میدهند غیرواقعی است و آمار آقایان صحیح است آن هم الان مشخص است. چرا که کسانی که دارند در جامعه زندگی میکنند و اجاره خانه میدهد، گوشت میخرد، مرغ میخرد، کرایه تاکسی میدهد قیمتها را میبینید و متوجه میشود این تورم تا چه حد افزایش یافته است. اگر گفتند ماجراجوییهای دولت باعث تضعیف موقعیت کشور در عرصه بینالمللی میشود امروز شاهد این هستیم که ببینیم به چه ذلت و خواری افتادهاند. کجاست حکمت، کجاست عزت در این سیاست خارجی؟ این هم کاملا مشخص است که کشور دچار تحریمهای شدید شده، دچار تهدید و تحقیرهای بینالمللی شده، موقعیتاش در جامعهی بینالملل و منطقه به شدت تنزل پیدا کرده اما آقایان کارهایی انجام میدهند که حتی از عهده قبول و پذیرش مسئولیتهای ان نیز بر نمیآیند. عدهای را میفرستند سفارتخانهای را تسخیر کنند بعد میگویند اراذل و اوباش بودند. بعد هم صد بار به صورت غیررسمی عذرخواهی میکنند و در همان حال در روزنامهها و تریبونهای رسمی رجزخوانی میکنند. این کل ماجرایی است که تا به حال در کشور وجود داشته و نشان داده که کشور دچار بحرانی عمیق در تمام زمینهها است. بحران مشروعیت، بحران روابط بینالمللی، بحران اخلاقی، بحران اجتماعی و بحران اقتصادی دارد و تا این بحرانها را حل نکند چیزی عوض نخواهد شد. زندانی کردن رهبران جنبش که مسئله را حل نمیکند. شاید بتواند چیزی را به تاخیر بیندازد اما هرگز حلاش نمیکند. به هر حال به نظر من میرسد که رهبران جنبش امروز بیش از قبل در دل مردم جا دارند و اگر آقایان فکر میکنند این طور نیست چرا رهایشان نمیکنند. آنها میترسند وقتی میبیند حرف رهبران تعیین کننده است. نگاه کنید وقتی آقای کروبی و موسوی درباره انتخابات صحبت کردند و گفتند اگر وضعیت به همین ترتیب باشد انتخابات بیمعنا است تا حد زیادی برای جامعه و گروههای سیاسی تعیین کننده بود. همه شاهد بودند که چگونه نمایندگان رسمی کشور در مراجع بین المللی عاجزانه در مورد قانونی بودن زندانی شدن اقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد دروغ گفتند. متفرعنین حاکم بر کشور از حقیقت میترسند. از اگاهی مردم میترسند. میترسند تا کارنامه مدیریت نا کارامد و ظلمهایی که به مردم کردند پیش مردم یعنی کارگران، کشاورزان معلمان، در شهر و روستا هویدا شود. به همین دلیل است که نمیخواهند موسوی و کروبی با مردم صحبت کنند. وگرنه چه دلیلی دارد که حکومتی که ادعا میکنند در تمام زمینه های سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و علمی یکی از بهترینهای جهان است از چند زن و مرد که هر کدام حدود هفتاد سال سن دارند و تمام زندگی خود را وفق مردم کرده اند اینقدر بترسد و با انها این چنین رفتار کند.
حاکمیت بارها اعلام کرده که جنش سبز "جنبش مرده" است و خواسته آن را تمام شده نمایش دهد. اما این جنبش حتی بعد از حصر رهبرانش به حیات خود ادامه داد. فکر میکنید چطور این جنبش در غیاب رهبران و بدون ارتباط مستقیم با آنها حرکت خود را ادامه داده و میدهد؟
جنبش در اثر یک سری مطالبات جدی و اساسی شکل گرفت، یعنی جنبشی نبود که یک روزه به وجود بیاید. درست است که جنبش سبز بعد از اعتراض به نتایج انتخابات نمود پیدا کرد اما جنبشی است که ریشه در مطالبات تاریخی دموکراسی خواهی مردم ایران دارد و تا موقعی که مطالبات سر جای خودش باشد این جنبش هم با فراز و نشیب سر جای خود باقی خواهد ماند. ولی در رابطه با بحث رهبری هم همانطور که گفتم رهبری غیرمتمرکز آزمون نسبتا مثبتی داشته است و شورای هماهنگی راه سبز امید هم که رهبران جنبش ان را پیش از حصر و در زمان آزادیشان پایهگذاری کردند تا در هنگامی که خود ازاد هستند این شورا بخشی از وظایف را در کنار انها بر عهده بگیرند و وقتی نیستند بتواند هماهنگ کننده جنبش بر اساس منشور ان باشد توانسته در حد امکاناتی که داشته ایفای نقش موثر کند و امیدوارم بتواند با کمک و همبستگی همه فعالان جنبش بهتر کار کند.
از شورای هماهنگی سخن گفتید؛ آقای کروبی و موسوی در زمان آزادیشان با صدور بیانیهها و اطلاعیههای گوناگون در فواصل کوتاه زمانی ارتباط خود را با بدنهی اجتماع را دائما حفظ میکردند. شورای راه سبز به طور اخص و همچنین نیروهای سیاسی فعال در جنبش سبز تا چه حد موفق به پر کردن خلاء رهبران جنبش در این مدت شدهاند؟
به هر حال ما نمیتوانیم بگوییم که شورای هماهنگی راه سبز امید میتواند خلاء چهرههای شاخص جنبش مثل آقای موسوی و آقای کروبی را پر کند. اما به هر حال در شرایط سختی که همه گرفتار آن بودیم و هستیم در هماهنگی نیروها تا آنجا توانسته تلاش کرده و به نظرم میرسد در کنار ضعفهایی که داشته موفقیتهای خوبی هم به دست آورده است. در بسیاری از عرصه ها اگاهی بخشی های ما در سطوح مختلف اقتدارگرایان را به شدت تحت فشار قرار داده است. موجب ریزش نیروهای طرف مقابل شده است . عوامفریبی های انها را خنثی کرده است . از اقتدارگرایان مشروعیت زدایی نموده است. ازاصول مورد نظر رهبران جنبش عدول نکرده است. بر انها تاکید کرده است و سعی در تحقق انها نموده است. منشور و اصل تکثر جنبش را ملاک عمل خود قرار داداه است و هیچگاه جنبش را به خودی و غیر خودی تقسیم نکرده .نقد های انجام شده را به منصفانه و غیر منصفانه تقسیم نکرده است. با صبوری و تحمل ناملایمت هیچگاه در مناقشات که طبیعتا بخشی از ان ساخته و پرداخته و خواسته نیر وهای اطلاعاتی بوده و موجب شکاف در جنبش میشود وارد نشده است و تا حد امکان سعی در حفظ همبستگی نموده است. از بکا بردتن اتهام و تهمت و استفاده از زبان گزنده بر علیه منقدان و مخالفان جدا امنتاع کرده است با تمام وجود از استقلال جنبش دفاع کرده است. سعی نموده است به مانند رهبران با مردم صادق باشد. ضعفها، کمبودها و مشکلاتی که مربوط به کل جنبش میشود و نه تنها شورا، انها را وسیلههای برای توجیه ضعفهای خود قرار نداده است. با تلاش جهت داشتن سیاس خارجی فعال، البته با رعایت اصول رهبران جنبش و منشور جنبش، افکار عمومی جهان را در رابطه با وضعیت کشور و جنبش سبز اگاه ساخته چه در رابطه با وضیت وخیم حقوق بشر در کشور چه در زمینه خطرات ناشی از تهدید نظامی بر علیه ایران و یا اثرات زیانبار تحریمهای اقتصادی. در سازمان دهی و هماهنگ سازی بهتر نیرو ها اقداماتی را انجام داده است. در مسائل مهم مثل ایجاد اجماع در خصوص انتخابات توفیق بسیار خوبی داشته است. من فکر میکنم فعالان جنبش از گروها و طیفهای مختلف با پرداخت هزینه های مستمر توانسته اند جنبش را حفظ کنند. ما به هیچ وجه نباید نا امید باشیم. ما به دلیل سرکوب شدید، ترکیب و ارزیابی نیروها و برخی ظعف ها ساختاری که داریم, منظورم کل جنبش است ونه فقط شورا، در انجام اکشنهایی که هزینه نامتناسب متوجه مردم و فعالان نکند با مشکلاتی مواجه هستیم. اما تلاشهایی را جهت رفع برخی از مشکلات که مربوط به خود ما هست اغاز کردهایم که انشالله با کمک همه به نتیجه خواهد رسید تا بتوانیم هم فرصت ایجاد کنیم و هم از فرصتهایی که ایجاد میشود بهتر استفاده کنیم.این اقتدارگرایان هستند که دیگر ناامید شده اند اما جرئت اقرار ان را ندارند. ما بر عکس علیرغم همه مشکلات کاملا امیدوار هستیم و همانطور که موسوی هم توصیه کرده صبر لازم را هم داریم.
0 comments:
ارسال یک نظر