قتل‌های زنجیره‌ای ادامه دارد

مرتضی کاظمیان
مسئول مستقیم و نخست مرگ مهاجران، اگر حاکمیت اقتدارگرا و سرکوب‌گر و بی‌کفایت نیست، کیست؟

قتل‌های زنجیره‌ای برخاسته از حاکمیت نامشروع و رژیم غیردموکراتیک هر روز جان شهروندان جدیدی را در ایران می‌گیرد. قتل‌هایی که گاه در انبوه اخبار اقتصادی و فساد و اختلاس و گرانی و تورم و قیمت سکه و دلار گم می‌‌شوند؛ گاه در حجم رویدادهای سیاسی و سرکوب‌های امنیتی به حاشیه می‌روند؛ و گاه در تراکم اخبار جان باختن انسان‌ها و ترور و کشتار و سرکوب خونین اینجا و آنجای جهان (از مصر و سوریه تا دیگر کشورها) چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرند.

دو روز پیش، ده‌ها پناهجو در جریان غرق یک کشتی در سواحل اندونزی جان باختند. کشتی مطابق اخبار حدد 380 مسافر داشته است. مسافران و پناهجویانی از ایران، افغانستان و عراق. مظلومانی که ظاهرا به استرالیا می‌رفته‌اند. حدود 40 کودک در جمع غرق شدگان بوده‌اند. شمار نجات یافتگان ظاهرا به 100 نفر نرسیده است.
مرگ این تعداد انسان، صرف‌نظر از ملیت آنان، به‌قدر لازم هولناک و رنج‌زاست. دلیل گریز شهروندان افغانی و عراقی را از کشورشان باید از حاکمان ممالک شرقی و غربی ابران پرسید. اما در مورد مرگ دردناک ده‌ها هموطن، تیغ تیز پرسش و مواخذه را باید به سوی چه کسی گرفت؟

در میان مسئولان ارشد جمهوری اسلامی، آیا کسی در پی تسلیت و عذرخواهی و ریشه یابی فاجعه‌ی جان باختن ده‌ها شهروند ایرانی برآمده است؟

متفرعنان حاکم در نظام جمهوری اسلامی که در پیروزی تیم‌های ورزشی و برای تبریک و سوء استفاده، از یکدیگر سبقت می‌گیرند، در این فاجعه انسانی کجا هستند؟

صدایی از مدعیان نمایندگی ملت و حقوق بگیران مادام العمر تکیه زده بر کرسی‌های مجلس هم بلند نشده است. حتی روزنامه‌ها و سایت‌های خبری و تحلیلی نیز نخواسته‌اند مرگ مظلومانه و فجیع ده‌ها هموطن را در میان امواج خروشان 90 کیلومتری اندونزی، و چند هزار کیلومتری ایران، چنان که در خور رویداد است بررسی کنند.

کسی نپرسید که این فراریان از وطن و مهاجران از میهن، از چه رو جان به کف گرفته‌اند، این حد از ریسک را برای رسیدن به «جایی دیگر»، «سرزمینی امن» متحمل می شوند.

مسئول مستقیم و نخست مرگ این هموطنان خانه به‌دوش، اگر حاکمیت اقتدارگرا و سرکوب‌گر و بی‌کفایت نیست، کیست؟

در سرزمینی که نه فارغ‌التحصیلان دانشگاه و مراکز آموزش عالی‌اش، آینده‌ای روشن و امیدوارکننده برای خود می‌بینند؛ نه شهروند معمولی‌اش خاطری آسوده برای تداوم حیات و گذران زندگی تضمین شده دارد؛ و نه کنشگران مدنی و سیاسی‌اش حداقل‌های زندگی امن و بی استرس و مطلوب خویش را تجربه می‌کنند، مسئول اصلی و مقصر و متهم اول کیست و کجاست؟

مدعی العمومی که در دادگاه‎‌های سیاسی و در کنش‌های اعتراضی، در صف نخست قرار می‌گیرد و بی فوت وقت حاضر است، حالا به چه کار مشغول است؟

باید خون گریست به حال سامان و زمان و حاکمانی که درنهایت گستاخی، حتی بر مهاجران طعن می‌بندند. همین چند هفته پیش بود که وزیر اطلاعات کیفیت نگاه غیرانسانی و ضدملی خود را با تحقیر مهاجرانی که در خارج از کشور «کارتن خوابی می‌کنند»، آشکار کرد. حیدر مصلحی، برگزیده‌ی آیت الله خامنه‌ای برای تحقق امنیت ایران، از خود و رهبر نظام نمی‌پرسد که دلیل ناامنی این شهروندان گریزان از کشور چیست؛ مسئول کیست و قصور در کجاست؟

فریادهای ادعا و نیشخندهای مدعی ریاست جمهوری در سرزمین اهورایی، گوش فلک را پر کرده و چشم‌های خسته و کم سوی مخاطبان را آکنده؛ اما محمود احمدی‌نژاد توضیح نمی‌دهد که با ده‌ها میلیارد دلار درآمد نفت و گاز، کدام زندگی امن و تضمین شده را برای شهروندان بی‌پناه و محق ایران، تأمین کرده که ناچار نشوند این‌چنین کوله‌بار سفر پرمخاطره ببندند.

مرگ بی صدای ایرانیان (در زلزله، سیل، تصادفات، قتل‌های ناموسی، نزاع‌های خیابانی، آلودگی هوا، سکته و استرس، سقوط هواپیما، اعتیاد، و ... و حتی در زندان‌های جمهوری اسلامی) چنان عادی شده که دیگر مخاطبان نیز حوصله‌ای برای پیگیری خبر جان باختن ده‌ها کودک و بزرگسال در دریای طوفانی ندارند. بر این فاجعه انسانی و بحران اخلاقی، کجا و چه وقت باید گریست؟

قتل‌های زنجیره‌ای در جمهوری اسلامی، پنهان و آشکار، ادامه دارد.
 

     *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

0 comments:

ارسال یک نظر